آبْ نصف ايمان است و نصفى[1] ديگر آبادى[2]
باطن است به عملهاى صالح و خُلقهاى پسنديده، پس طهارت چهار مرتبه دارد:
اوّل: پاك گردانيدن ظاهر از حدثها ونجاست و كثافتها.
و[3] دوم: پاك
گردانيدن اعضاست از جنايات و گناهان و آنچه بازخواست داشته باشد.
و سيُم[4]: پاك
گردانيدن دل است از اخلاق ناپسنديده و بد[5].
و چهارم: پاك گردانيدن باطن است از غير خدا و[6]
اين طهارت پيغمبران و صدّيقان است.
و طهارت در هر مرتبه نصف عمل است در آن مرتبه و اين مقامات و منازل
ايمان است. و هر مقامى طبقهاى دارد و هرگز بنده به طبقه عاليه نمىرسد مگر آنكه
از طبقه پايينتر تجاوز نموده باشد، پس نمىرسد به طهارت باطن از غير خدا و آبادى
آن به معرفت خدا و ظهور بزرگى و عظمت آن مادام كه فارغ نشده باشد از طهارت قلب از
خُلقهاى مذموم و آبادى آن به خُلقهاى محمود. و به اين طبقه نمىرسد كسى كه فارغ
نشده باشد از طهارت از آنچه نهى شده و از آبادى آن به طاعتها. و هرچند مطلب عزيز و
شريف باشد سلوك آن دشوار و راه آن دراز و عَقبههاى آن بسيار مىشود.
و گمان نكنى كه اين مطلب را به آرزو و هوس ادراك مىتوان كرد و به
آسانى به آن مىتوان رسيد. بلى هر كسى كه ديده باطن او نابيناست از تفاوت اين
طبقهها نمىفهمد از مراتب طهارت مگر مرتبه اوّل را كه مانند پوست آخر است نسبت
به