پريشانى و اضطرار او مىكند، بلكه اين ضربى
است بر باطن مردم و خود را در معرض خوارى داشتن مگر آنكه از ميان مردم بيرون رود.
امّا به قسم اوّل برمىگردد كه فريب خود را داده باشد و خود را در
معرض هلاك[1] انداخته
باشد. و كاشكى مىدانستيم[2] كه پنهان
بودن اسباب و ظاهر بودن آنها چه دخل در توكّل دارد بعد از آنى كه ثابت شد كه معناى
توكّل اعتماد بر خدا داشتن است و بَس نه به اسباب، پس دراين مقام مىخواه اسبابى
باشد يا نباشد، پنهان باشد يا جلى باشد.
بلى، مراتب مردم در اين معناى توكّل به تفاوت ايشان است[3] در قوّت و ضعف يقين و در قصر و[4] طول امل و در مقدار ذخيره كردن از
راه امل از براى كسى]m .a 19[ كه منفرد يا صاحب عيال باشد، پس بعضى مردم از
جمله مقرّبانند و بعضى از[5] اصحاب
يمين و بعضى اصلًا توكّلى ندارند. و تفاوت مراتب از راه اعتماد به اسباب نداشتن و
به قلّت و كثرت اعتماد برمىگردد. و هركه ايمان او كامل باشد اعتماد او بر اسباب
بِالكلّيّة ساقط خواهد بود و از راهى كه گمان نداشته باشد خداى عزّ وجلّ روزى به
وى مىرساند خواه كسب بكند[6] و خواه
نكند، امّا نبايد كه ترك كسب كند بلكه تابع فرمان خدا شود و اعتمادش بر خدا باشد و
بَس نه به[7] كسب.
حضرت امام جعفر صادق 7 فرمودند كه: ابا دارد خداى عزّ وجلّ
از روزى دادن[8] به
مؤمنان مگر از راهى كه گمان نداشته باشند[9].
و سبب تخصيص دادن اين را به مؤمنان آن است كه كمال ايمان مقتضى آن
است كه