و حضرت پيغمبر 6 فرمودند:
هيچ مؤمنى نيست كه اشكى از چشم او از ترس خدا[1]
بيرون آيد- اگرچه به مقدار سر[2] مگسى
باشد- و آن اشك بر روى او برسد مگر آنكه حرام مىسازد او را بر آتش جهنّم[3].
و فرمودند: اگر دل مؤمنى از ترس خدا بلرزد گناهان از وى فرو مىريزد
چنانچه برگ از درختان[4].
وابن بابويه در كتاب عرض المجالس از ليث بن ابى سليم روايت كرده كه
مىگفت:
شنيدم از مردى از قبيله انصار كه مىگفت: وقتى در خدمت حضرت پيغمبر
6 در روز بسيار گرمى در زير سايه درختى نشسته بوديم كه در آن
اثنا مردى آمد و جامه را كند و بر روى زمينهاى[5]
بسيار گرم مىغلطيد و گاهى پشت و گاهى[6]
شكم و گاهى رو را به زمين گرم داغ مىكرد و مىگفت: اى نفس! اين عذاب را بچش كه
عذاب خدا عظيمتر است از آنچه من به تو كردم. و حضرت پيغمبر 6[7] ملاحظه]m
.a 77[
كارهاى آن مرد را مىكرد. و بعد از آن[8]
مرد جامهها را پوشيد و رو به جانب ما كرد و آن حضرت به دست مبارك اشاره به آن
نموده[9] وى را
دعوت كرد و گفت: اى بنده خدا! ديدم كه كارى[10]
مىكردى كه هيچ كس را نديدهام اين كار بكند! و چه چيز تو را بر اين داشت كه اين
كار بكنى؟ آن مرد گفت كه: ترس خدا مرا بر اين داشت و به نفس خود گفتم كه[11]: اى نفس! اين را بچش كه عذاب خدا
از اين عظيمتر است. پس آن حضرت