جانب خداست و اينكه شكر بر نعمتْ نعمتِ
جديدى است از جانب خدا[1] كه[2] محتاج است به شكرى ديگر.
و همچنين حضرت امام جعفر صادق 7 فرمودند كه: وحى فرستاد
خداى عزّ وجلّ به موسى كه: اى موسى! شكر مرا بكن و حقّ شكر را بجاى آور. حضرت
موسى فرمودند[3]:
خداوندا! حقّ شكر تو را چون بجاى آورم و حال آنكه هيچ شكر[4]
از حقّ[5] تو را
بجاى نمىآورم مگر آنكه آن[6] شكر
نعمتى است كه تو انعام به من كردهاى. پس حقّ تعالى فرمودند: اى موسى! الحال شكر
مرا بجاى آوردهاى كه دانستى كه شكر نيز نعمتى است از من[7].
حضرت[8] امام زين
العابدين 7 هرگاه اين آيه را مىخواندند:
«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[9]
مىفرمودند: منزّه است خدايى كه نگردانيده در احدى حدّى از براى معرفت نعمت خود
مگر به دانستن آنكه از معرفتِ نعمت عاجز است، چنانچه نگردانيده است در احدى حدّى
از براى معرفت ادراك او بيشتر از دانستن آنكه ادراك او را نمىتوان[10] كرد. و[11]
خداى عزّ وجلّ قبول كرده است معرفت عارفانى را كه دانستهاند كه قاصرند از معرفتِ شكر
و اين معرفت به تقصير را شكر نعمت شمردهاند، چنانچه دانسته است كه عالمان ادراك
آن را نمىكنند و دانستن آنكه ادراك آن را نمىكنند ايمان ناميده از آن راه كه
خداى عزّ وجلّ دانسته كه بندگان اين مقدار وسعت دارند و بيش از اين قادر نيستند و
احدى به نهايت عبادت او نمىتواند رسيد و