حاجت مضطر به آن است و مىخواهد كه از قضاى
حاجت مستغنى باشد تا آنكه از آب خانه نيز مستغنى باشد! امّا كسى كه محبّت به مال و
جاه داشته موصوف به فسق و عصيان نمىشود مادام كه به ارتكاب معصيتى نكشاند و مادام
كه در اكتساب آن متوسّل به دروغ و مكر و ارتكاب حرامى[1]
نشود و مادام كه عبادت را وسيله تحصيل آن نكند، زيرا كه عبادت را وسيله مال و جاه
نمودن جنايتى است بر دين و اين حرام است و رياى حرام به اين برمىگردد.
و اگر طلب مال و جاه را به اين كند كه عيبى از عيبهاىْ و گناهى از
گناهان خود را پنهان سازد تا كسى نداند و اعتبار آن زايل نشود اين نيز مباح است از
براى آنكه محافظت بر پرده پوشى بر قبايح جايز است، بلكه جايز نيست پرده درى و
اظهار قبايح نمودن، و اين از قبيل[2] تدليس
نيست بلكه منعى است از دانستنِ مردم چيزى را كه در دانستن آن فايدهاى نيست، مثل
آنكه كسى از پادشاه پنهان دارد شراب خوردن را و اظهار پرهيزكارى نكند، چو اگر گويد
كه[3]:
پرهيزكارم، تدليس خواهد بود. و امّا اقرار به شرب خمر ننمودن موجب اعتقادِ
پرهيزكارى نيست بلكه مانعى است از علم به شراب خوردن.
فصل [در محبّت مدح و ثنا]
و امّا محبّت مدح و ثنا چند سبب دارد:
ح اوّل:- و اين قوىترين سببهاست- آن است كه نفس شعور به كمال خود به
هم مىرساند. هرگاه شعور به كمال خود به هم رسانيد انبساطى و نشاطى و لذّتى در خود