در قرآن مجيد وارد شده: «وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ ما
يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ»[1] يعنى
آرزو دارند گروهى از اهل كتاب كه شما را گمراه سازند و حال آنكه گمراه نمىسازند
مگر خود را و شعور به اين ندارند، بلكه هرچه خداى عزّ وجلّ تقدير كرده از اقبال و
نعمتْ ناچار پاينده مىباشد تا مدّتى كه مقدّر شده و تدبيرى در دفع آن نمىتوان
نمود، بلكه هر چيزى نزد خداى تعالى به اندازهاى است و از براى هر مدّتى كتابى
نوشته شده. و هرگاه نعمت به حسد از محسود زايل نشود ضررى در دنيا به وى نخواهد
رسيد و در آخرت نيز گناهى نخواهد داشت.
و امّا آنكه محسود در دنيا و آخرت منتفع مىشود اين امرى است واضح؛
امّا منفعت دين آن است كه مظلوم مىباشد از جانب تو خصوصاً وقتى كه حسدْ تو را به
گفتار و كردار بد بكشاند مانند غيبت كردن و بدگويى و پردهدرى و ذكر عيبها نمودن.
و اينها همه هديهاى است از جانب تو كه به آن كس مىفرستى به اينكه
حسنههاى تو به ديوان عمل او منتقل مىشود به سبب آنكه مىخواهى كه او از نعمت
مفلس و محروم باشد چنانچه تو در دنيا از نعمت محروم شدهاى، پس نعمت تازهاى به
نعمتى كه دارد اضافه مىكنى و شقاوتى فوق شقاوت از براى خود تحصيل مىنمايى.
و امّا منفعت دنياى محسود آن است كه مهمترين غرضهاى مردم ناخوشى
دشمنان و اندوه و شقاوت ايشان است و اينكه آنها معذّب و مغموم باشند. و هيچ عذابى
عظيمتر از آن حالتى كه تو دارى نمىباشد و آنچه مراد حاسد آن است تو با خود
كردهاى، پس سزاوار از براى حاسد آن است[2]
كه حسد را حكم سازد و[3] هرچه را
اقتضا كند از قول و فعل نفس خود را به[4]
خلاف آن تكليف كند؛ پس اگر[5] حسد او
را