نام کتاب : تبيين و نقد نظريه ماده و صورت در فلسفه اسلامى و مقايسه آن با فيزيك كوانتوم نویسنده : مصطفوى، نفيسه جلد : 1 صفحه : 39
داشتهباشد، و اگر فعليت جوانى را داشهباشد
(جوان باشد) ديگر استعداد
جوانى را نخواهدداشت.
6- «قوه با فرارسيدن فعليت، منتفى مىگردد.»[1]
وقتى دانه گندم به خوشه گندم تبديل شود، ديگر قوه خوشه گندم شدن را نخواهدداشت؛
چرا كه قوه خاص با حصول فعليت، زوال مىيابد.
7- فعل، بازگشت به همان قوه نمىكند.
اگر انسان خاك شود و خاك گياه و گياه را انسان بخورد و باز هم به شكل
نطفه درآيد، انسان نسبت به نطفه بالقوه است اين از قبيل بازگشت از فعل به قوه نيست
قوه آن شخص وجودى بود كه رفت و هرگز باز نمىگردد و اين نطفه كه الان بهوجودآمده
شخص ديگرى است ولو از همان نوع باشد ... پس نه فعل عين قوه مىشود و نه بازگشت به
قوه مىكند. حيثيت بالقوه، مقايسه يك موجود متقدم زمانى است نسبت به يك موجود
متأخر زمانى كه به آن تبديل مىشود. زمان هيچگاه برنمىگردد. هيچوقت اين نطفه
بار ديگر اين نطفه نمىشود. ممكن است از اين نوع شود ولى شخص اين نطفه نمىشود.[2]
اقسام نظريات درباره ماهيت قوه
درباره ماهيت قوه (در معناى استعداد) استاد مطهرى شش قسم متنوع از
نظريات را برشمرده و رد مىكند.