نام کتاب : تبيين و نقد نظريه ماده و صورت در فلسفه اسلامى و مقايسه آن با فيزيك كوانتوم نویسنده : مصطفوى، نفيسه جلد : 1 صفحه : 148
اتصالى است كه مىتوان سه خط متقاطع و عمود
برهم را در آن فرض كرد.»[1]
پس صورت جسميه، مربوط بهسه بعدى بودن جسم است و از نظر سهروردى بهتر
است بهجاى آنكه صورت جسميه را اتصال جوهرى بناميم، مقدار مطلق بناميم؛ زيرا
اتصال جوهى ممكن است با اتصالِ مقابل انفصال اشتباه لفظى شود؛ چرا كه اتصال جوهرى
بهمعناى بعد و مقدار داشتن، تقابلى با انفصال ندارد؛ زيرا جسم پس از انفصال باز
هم بعد خواهد داشت؛ اگر چه بعد آن كوچكتر مىشود؛ باطل نمىشود.
در هر جهت اگر چه نويسنده در اين مطلب كه «جسم، نفس مقدار است» با
سهروردى موافق نيست؛ اما در اينكه اتصال جوهرى و صورت جسميه با انفصال باطل
نمىشود موافق است و اين اشكال را وارد مىداند.
جواب صدرالمتألهين به اشكال دوم:
ملاصدرا براى پاسخ به شيخ اشراق برهان را دقيقتر تصحيح كرده است و بهجاى «اتصال
جوهرى» از «وحدت اتصالى» بهعنوان مقدمه برهان استفاده كرده و ميان اين دو اتصال
تفاوت
بسيارى هست؛ زيرا اتصال جوهرى به معناى حجم داشتن است اما وحدت
اتصالى به اين معنا است كه جسم پيوستگى دارد و از اجزاى بالفعل تشكيل نشده است؛
چنين وحدتى مساوق با تشخيص و وجود است و در صورت عارض شدن انفصال وحدت اتصالى از
ميان مىرود و دو شخص و دو موجود و دو واحد اتصالى ديگر ايجاد مىشود؛ لذا اين
وحدت اتصالى