سيجور مىگفت: انسان «به هر نوع تلاشى افتخار مىكند».[1]
اين جهتگيرى به ستايش از روح جانبازى و فداكارى، همان جهتگيرى
مشروع است كه در برخى از شرايط تا درجه معيّنى گاهى احيانا به حدّى مىرسد كه
مىتواند از اين روحيّه، هدف ديگر، با ارزشى درخور بسازد. بنابراين؛ آيا ما حق
داريم كه بر ردّ اين روش فكرى پافشارى كنيم؟
به راستى نيروى عملى كه صرف نمىشود، جز به خاطر صرف شدن به معناى
حقيقى كلمه بازيچه است. و هر نوع تلاش حادّى كه موضوع مشخّصى برايش فرض مىكند،
ارزش خاصّى را به آن مىبخشد و به خاطر همين ارزش خاصّى كه به آن مىدهد، تصميم
مىگيرد كه هرچه زودتر به آن برسد.[2]
و از خلال علاقهاش در اين موضوع گمشدهاش، تلاش آدمى ارزش خود را
پيدا مىكند، همان ارزشى را كه دستاويز وى بوده است.
بلكه تلاش و كوشش بهطور خاص يك ارزش اخلاقى ندارد، مگر از آن جهت كه
وسيلهاى براى تحقّق بخشيدن برخى نيكىهاى اخلاقى است. بنابراين؛ شعارى كه تلاش و
كوشش را به ذات خود مىستايد، بدون توجّه به اينكه اين كوشش براى چيست، تلاش از
اين ديدگاه، عبارت از تلاش ديناميكى حياتى است كه هم مىتواند سودمند باشد و هم
زيانآور، چنانكه در شعر اين شاعر[3] آمده
است:
. troffe,
tra,? erttil rap? et. a. 11, IIIV. paN. tsiH, rug? es
[2] - بهطور مثال، كسى با فرض اينكه از سختى دنيا
راحت شود، اقدام به خودكشى مىكند!- م.
[3] - اين شعر به قيس بن حطيم منسوب است. بهطورى كه در
ديوان وى، ص 44، و در« صاعتين»، ص 245 آمده است. و در« اخبار» ابو تمام، ص 28، از
عبد الأعلى بن عبد اللّه بن عامر؛ و اعجاز القرآن باقلانى، ص 83؛ شرح رضى بر كافى:
4/ 51 و مغنى اللّبيب: 1/ 182، به صولى نسبت دادهاند.