در حالت اوّل: عمل بدون نيّت انجام مىگيرد، اين حالت بطلان اخلاقى
است.
در حالت دوم: عمل و نيّت هردو در كار است، ولى برخى كاستىها بر آنها
عارض شده است، در آن صورت يا نيّت بد است كه اين حالت غيراخلاقى است، و يا اينكه
عمل مطابق نيّت نيست، اين حالت انحراف است كه احتمال پستى و يا بخشش مىرود.
در حالت سوم: عمل و نيّت هردو وجود دارد و همسو و مطابق كه حالت
اخلاقى كامل با برترى نيّت مىباشد.
امّا حالتى كه باقى مانده، نقطه مقابل حالت اوّل است و آن حالتى است
كه نيّت اخلاقى تنها و بدون تبيين به وسيله عمل در نظر گرفته شود، يعنى نيّت
بتواند نقش فعل اخلاقى تكامل يافتهاى را ايفا كند، در اين صورت از خود مىپرسيم؛
يعنى چه كه نيّت خودكفا باشد؟
نخست بايد دو معنايى را كه واژه نيّت[ noitnetnI ]دارد، يادآور شويم. آنها معانى هستند كه
علماى اخلاق به تفاوت بين آنها همّت گماردهاند. گاهى اين واژه، احيانا به معناى
عزم راسخ مىآيد، كه جز در برابر گردنه واقعى سخت و صعب العبورى متوقّف نمىشود،
ولى بيشتر وقتها مقصود از اين واژه در مرحله تدبّر و تردّد، علاقه و يا گرايش
مشروعى است.[1].
ما نيازى نداريم كه به ارزيابى معناى دوم بپردازيم، زيرا انسانى كه
وسيله عادات نرم خود گره خورده و كسى كه نمىخواهد مشكلاتى را كه سر راه هر نوع
كوشش خوبى سبز مىشود، درهم بشكند؛ انسانى كه از هر وسيله متزلزلكننده آسايش،
مانعى مىسازد، اين انسان بديهى
[1] - محاسبى در كتاب« الرّعاية لحقوق اللّه»، تحقيق
دكتر عبد الحليم محمود و طه عبد الباقى سرور، مىگويد: نيّت دو نوع است:
يكى اينكه قصد خلوص دارى و از
عمل خود چيزى جز خدا را در نظر نمىگيرى و نيّت مىكنى كه برخيزى و نماز بخوانى و
روزه بگيرى و خداى تعالى را نافرمانى نكنى، و اگر معصيتى پيش آمد، آن را از خوف
خدا ترك كنى، اين اراده، همان نيّت تو و همان نيّت خداى عزّ و جلّ است.
و معناى ديگر نيّت آن است كه تو
مىخواهى، يا دوست دارى كه مخلص باشى، ولى اخلاص را از دست دادهاى، دوست دارى كه
روزه بگيرى، ولى نيّت تو روزهخوارى است، مايلى نماز بخوانى، ولى تنبلى مىكنى و
يا سرگرمى دنيوى تو را از نماز بازداشته است، و دوست دارى كه از خوف خدا گناه
نكنى، ولى نفس امّاره اجازه توبه را نمىدهد، اين نوع اراده، دوستى و علاقه تو
نسبت به چيزى است.»-( مترجم عربى).