و مهمترين فضيلتهاى مطلوب براى شايستگى
حكومت، فضيلت اجتماعى است، از محسوسات است كه حكومت با آگاهى و علم ممكن است
استمرار داشته باشد و به وسيله اتّحاد و عدالت بدرخشد، بيشتر از حكومت مدّعيان
ايمان، در صورتى كه متّكى به خلقوخوهاى فاسد و بىبندوبارى و تبهكارى باشند، و
قرآن كريم اين حقيقت را در آيه كريمه اعلان كرده است:
«وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا
أَمْثالَكُمْ.»[1].
اينها بود نصوصى كه مربوط به جنبه اجتماعى مىشد (- 4 آ و 31 ب).
ج- جنبه عقلى و اخلاقى
جز اينكه پاداشهاى الهى در اين حد متوقّف نمىشود و بر تثبيت و
پايدار ساختن مؤمنان در برابر مشكلات زندگى مادّى و يا تأمين كردن خواستههاى
اجتماعى آنها به سلامتى و ترقى بسنده نمىكند، بلكه عميقتر از اينها مىباشد تا
آنجا كه به ژرفترين ملكات و مترقّىترين صفات ما مربوط مىشود، تا اينكه بدين
جهت، يك وسيله كامل و قطعى براى پاداش اخلاقى راستين گردد.
و حقيقت مطلب اين است كه آنجا كه ما قبلا گفتيم: نيكوكارى، شخص را
نورانى مىكند و دل را پاك مىسازد و اراده خيرخواهى را تقويت مىكند و شرّ و بدى،
شخص را آلوده مىسازد و چشم دل را كور مىكند و قلب را فاسد مىسازد، آن يك
اشارهاى بود به جهتگيرى پرواقعيّتترى و به هستهاى كه بسى بيشتر از آنها قابل
تصوّر است، و اشاره به نخستين مرحله در تاريخى طولانى و به حالتى پديد آمده در
هالهاى از امكانات بىشمار و قابل براى نگهدارى و دگرگونى، براى پيشرفت و
واژگونى تا بىنهايت. و براى اينكه اين حالت پديد آمده را به يكى از طرق و
راههايى كه در مقابلش گشوده است، قرار دهيم، نياز به يك مبدأ فعّال توانايى داريم
كه بتواند آن را در اين جهت يا آن جهت توجيه كند.
و در اين صورت، اين شما و اين هم آن مبدأ فعّال!! به راستى خداوندى
كه اين فطرت را آفريده است، بر خود مقرّر و واجب كرده است كه اين فطرت را به سوى
آن هدفى هدايت كند كه
[1] - محمّد( 47) آيه 38(- يك ب): و هرگاه سرپيچى كنيد،
خداوند گروه ديگرى را جاى شما مىآورد، پس آنها مانند شما نخواهند بود.