است؟ هيچيك از اين پرسشها اهمّيّتى ندارد،
زيراكه ما به مجرّد اينكه در لحظه دوم با نيّت دوم به تصميم ديگرى رو مىآوريم و
مىخواهيم آن را عملى سازيم، ما در حقيقت بدان وسيله با فاعل حقيقى آن از يكديگر
ضمانت مىكنيم و در برابر يكديگر تعهّدى داريم. بنابراين علّت اخلاقى در ذات يك
عمل، جوهر و صفتى نيست و دستكم از نظر كيفيّت بخشيدن به اين صفت، سبب خود ما
هستيم و سبب، آن نيست كه خداوند اراده فرموده است كه ما اين را اراده كنيم، يا آن
را. درحالىكه بهواقع ما هستيم كه آنچيز را اراده مىكنيم، زيرا ما در اثناى
عملمان بهطور مطلق اراده نمىكنيم تا خداى سبحان ما را ابزار قاطع اراده مقدّس
خويش قرار دهد، مادامى كه پيشاپيش از اين اراده الهى چيزى را ندانيم.
ولى ما با صرفنظر از هر نوع اعتبار ديگر، تنها و با تمام بساطت راضى
هستيم كه آن اراده اختصاص به ما داشته باشد و تعهّد ما باعث اين توقّع است. و
اينچنين انسان مسئول مىگردد و خود را بهوجودآورنده آن مسئوليّت مىداند،
چنانكه از همان آغاز تعهّدش، خود را وامدار مىداند.
و همينطور مىفهميم كه قرآن كريم ملتزم است تا مسئوليّت ما را در
برابر خدا ضمن آياتى اعلام كند كه در آن آيات معلوم مىشود، اراده انسانى بهطور
كامل به اراده الهى پيوسته است.
بنابراين مبدأ و ريشه مسئوليّت در تمامى فرضها مبدأ و ريشه درستى
است، بدون هيچ گونه برخوردى.
3- جنبه اجتماعى مسئوليّت
بنابراين شرايط ضرورى و كافى براى مسئوليّت ما در پيشگاه خدا و در
برابر خودمان عبارت است از: شخصى بودن عمل، ارادى بودن و انجام آن با آزادى كه
بدون اكراه (قصد انجام عمل را داشته باشيم) و ديگر اينكه با توجّه كامل و با
آگاهى به شرع يا قانون. آيا اين شرايط نسبت به مسئوليّتمان در برابر جامعه اسلامى
كه قرآن تنظيم كرده است، درست و قابل قبول است يا
[1] - نحل( 16) آيه 93: خداوند هركس را بخواهد، گمراه
مىكند و هركس را بخواهد، هدايت. و شما بهطور قطع در برابر اعمالى كه انجام
مىداديد، مسئوليد و از شما بازپرسى مىشود.