نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 227
نيازى به آب و غذا هم ندارم. چند روز است كه
آب و غذا نخوردهام و راضى نيستم كه اين حالت از من گرفته شود.
10- حكايت شخصى كه مدت 60 سال مريض بود
در روايت است كه يكى از بزرگان مدت 60 سال مريض بود، وقتى كه حالش
سخت شد و مرضش شدت يافت، فرزندانش به نزد او رفتند و گفتند: آيا مايل هستى بميرى
تا از اين رنج و بلا راحت شوى؟ گفت: نه؛ گفتند: پس چه قصدى دارى؟ گفت: من ارادهاى
از خودم ندارم من بنده ام و ارادهام دست خدا است هر چه او اراده نمايد من تسليم
آن هستم. اگر اراده كند كه بميرم من تسليم اراده او هستم و به مردن راضيم و اگر
اراده كند زنده باشم باز هم تسليم اراده او هستم و به زنده بودن راضيم.
11- حكايت شخصى كه به مرض سخت و فقر مبتلا گرديد
گفتهاند: يكى ديگر از عرفا به مرض سختى مبتلا گرديد و در عين حال
گرفتار فقر و سختى شديد نيز شد، ولى مىگفت:
«الهى و سيّدي ابتليتنى بالمرض و الفقر فهذا فعالك بالأنبياء و
المرسلين فكيف لى ان اؤدّى شكر ما انعمت به علىّ.» «اى معبود و آقايم! مرا به مرض
و فقر مبتلا كردى و اين كارى است كه تو با انبيا و مرسلين انجام دادى پس من چگونه
شكر اين نعمت تو را ادا نمايم.»
نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 227