نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 175
فرار و پشت كردن شهيد شدند يا در حال روبرو
شدن با دشمن؟!! گفتند: فرزندانت در حال مقاومت رو در روى دشمن شهيد شدند. آن بانوى
محترمه و صابره گفت: حمد و ستايش خدا را كه فرزندانم به فوز عظيم نايل شدند و به
شرافت و عزت رسيدند. جان من و پدر و مادرم به فداى ايشان. (و هيچ گونه گريه و
نالهاى از آن بانوى محترم صادر نشد).
ابو قدامه شامى مىگويد: من در يكى از غزوات فرمانده لشكر بودم، وارد
يكى از شهرها شدم، مردم را به شركت در جنگ دعوت كردم و آنها را به جهاد در راه خدا
تشويق و ترغيب نمودم و فضيلت شهادت را براى آنها بازگو كردم، سپس مردم متفرق شدند.
من بر اسبم سوار شدم و به طرف منزل خود روانه شدم در اين هنگام ناگهان زن خوشسيمايى
مرا صدا زد و گفت: اى ابى قدامه! من به راه خود ادامه مىدادم و جواب او را ندادم،
سپس گفت: روش مردان صالح و نيكوكار اين چنين نيست كه كسى كه آنها را صدا زند و
كارى داشته باشد اجابت نكنند ابو قدامه مىگويد: من ايستادم آن زن آمد و نامه و
تكه پارچهاى گره زده به من داد و گريه كنان برگشت. من به نامهاش نگاه كردم ديدم
كه در آن نوشته است اى ابو قدامه! تو ما را به جهاد در راه خدا فرا خواندى و به
ثواب آن ما را تشويق كردى و من زنى هستم
نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 175