نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 156
را حركت دادم، ديدم كه از دنيا رفت گفتم: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»، در
فكر بودم كه چگونه در امر تجهيز او اقدام نمايم؟ ناگهان ديدم قافلهاى به طرف رباط
مىروند به آنها اشاره كردم كه بيايند مرا كمك كنند آنها آمدند و در غسل دادن او
مرا يارى كردند سپس با پارچهاى كه نزد آنها بود ميت را كفن كرديم. آنان رفتند و
من سر قبر او نشستم و به قرائت قرآن پرداختم تا اينكه پاسى از شب گذشت و خوابم
برد. در خواب ديدم كه همين مرد نابينا با صورت و قيافه بسيار زيبا در باغ سرسبزى
با لباس سبز ايستاده است و مشغول تلاوت قرآن مىباشد.
به او گفتم: آيا تو همان رفيق من نيستى كه اكنون از دنيا رفتى؟
گفت: بلى، گفتم: چه چيز تو را به اين مقام عالى رساند؟ گفت: با صبر
در برابر بلاها و شكر در مقابل نعمتها به اين درجه نايل شدم.
ناگهان از خواب بيدار شدم.
17- سخنان حكيمانه پدرى بعد از دفن فرزند خويش
از شعبى حكايت شده است كه مىگويد: مردى را ديدم كه فرزند خويش را پس
از وفات دفن كرد و بعد از اين كه خاك بر او ريخت كنار قبرش ايستاد و گفت: اى فرزند
عزيزم! تو هبه خوب و عطيه نمونه و وديعه مقتدر و امانت كمك كارى بودى، مالك اصلى و
آن كسى كه تو را عطا كرده بود امانت خود را به نزد خود بازيافت و به جاى تو صبر به
من عنايت كرد و مرا از اجر و پاداش تو محروم نكرد.
تو قبل از من به سوى پروردگار و در جوار رحمت حق شتافتى و او
نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 156