نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 142
كوچكش را آورد و كنار در مسجد ايستاد و به
بچه اشاره كرد كه پدرت داخل مسجد است بچه به طرف پدر روانه شد و مردم راه را باز
كردند. بچه پيش رفت و در دامن پدر نشست.
ابن مسعود فرزندش را نوازش كرد و مورد محبت قرار داد و گفت: مرحبا به
كسى كه همنام او از او بهتر است (يعنى تو همنام پيغمبر هستى و من او را از تو
بيشتر دوست دارم).
به قدرى فرزند خود را نوازش مىكرد و مىبوسيد كه حتى نزديك بود كه
آب دهن او را بخورد. سپس رو به طفل خود كرد و گفت:
به خدا قسم مرگ تو و برادرانت بر من از اين مگس آسانتر است.
اطرافيان به ابن مسعود ايراد گرفتند و گفتند:
براى چه چنين آرزويى مىنمايى؟
ابن مسعود در جواب گفت: من از اين گفتار قصد خير نمودم، چون اگر
فرزندانم بميرند من از اجر و پاداش مرگ آنها بهرهمند مىشوم و اگر بمانند بر آنها
ترسناكم؛ زيرا از رسول خدا 6 شنيدم كه مىفرمود:
زمانى بر شما مىآيد كه مرد بر فراغت حال غبطه مىبرد همان گونه كه
به كثرت مال و فرزندان غبطه برده مىشود[1].
[1] - جناب ابن مسعود از بزرگان صحابه پيغمبر 6 و از قاريان و حافظين قرآن است كسى است كه هفتاد سوره قرآن را مستقيما
از رسول خدا 6 شنيد و ضبط نمود و از اصحاب بدر است، در بيشتر
غزوهها در ركاب پيامبر خدا 6 حاضر بود در جنگ بدر سر ابو
جهل را بريد و نزد پيغمبر 6 آورد.
او از دوازده نفرى است كه هنگام
تصدى خلافت توسط ابو بكر به او اعتراض نمود و گفت: مىترسم شما برگرديد به زمان
جاهليت مگر نه پيغمبر 6 على 7 را برگزيد و وصى
خود قرار داد و از هر جهت او افضل از تو است.
پس از جمعآورى قرآنها، عبد اللّه
بن مسعود از دادن قرآنش خوددارى كرد عثمان با ضربات لگد پهلويش را شكست كه به مرگش
منجر شد.
او از جمله هفت نفرى است كه از
امير المؤمنين منقول است كه فرمود: به وجود اين هفت نفر بركات آسمان نازل مىشود:
سلمان، ابو ذر، عمار، مقداد، حذيفه، ابن مسعود و امامشان منم.
ابن مسعود وقتى بر جنازه ابو ذر
نماز خواند و او را دفن كرد عثمان او را احضار نمود و از او بازخواست كرد كه چرا
بر ابو ذر كه مورد خشم من است نماز خواندى و او را دفن نمودى چهل تازيانه به او
زد.
و از مفاخر ابن مسعود اين است كه
وقتى حضرت زهرا عليها السّلام از دنيا رفت از جمله اشخاص انگشت شمارى است كه على
7 او را اجازه داد بر جنازه زهرا حاضر شود و نماز بخواند.
بالاخره ابن مسعود در اثر ضربات
لگد عثمان در سن شصت و چند سالگى در بستر مرگ افتاد، عثمان به عيادتش رفت و گفت:
اى پسر مسعود! دردت چيست؟ ابن مسعود بدون معطلى گفت: درد من گناهانم هست.
عثمان گفت: چه ميل دارى؟ گفت:
رحمت خدا را آرزومندم.
عثمان گفت: آيا مىخواهى برايت
طبيب بياورم؟ پاسخ داد: طبيب مرا بيمار كرده است.
عثمان گفت: مىخواهى آنچه را كه
از تو بازداشتم برگردانم( چون او را از حقوق بيت المال محروم كرده بود و مدتها بود
كه درهمى دريافت نمىكرد) در جواب گفت: آن وقت كه لازم داشتم ندادى حالا كه
مىخواهم بميرم به دردم نمىخورد.
عثمان گفت: آن را براى دخترهايت
معين كن فرمود: دخترانم احتياجى به حقوق مستمرى تو ندارند من به آنها گفتم: هر شب
سوره واقعه را بخوانيد چون از حبيبم محمد 6 شنيدم كه فرمود:
هر كس سوره واقعه را در شب بخواند تا آخر عمر فقر و فلاكت به او راه نيابد.( با
تلخيص از سراى ديگر صفحه 14 تا 16)
نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 142