نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 911
كلف
كلفة:
مشقت و سختى. تكلّف آن است كه انسان كارى را با مشقّت و با تصنّع انجام دهد، كلف
(مثل شرف) به معنى ترغيب و تحريص و حريص و راغب شدن نيز آيد، از اقرب الموارد
معلوم مىشود كه تكليف و الزام را از آن تكليف گفتهاند كه بر انسان شاقّ و سخت
است، مواردى از آن در «نهج» آمده است.
به
معاويه درباره هجوم اهل كوفه نوشته: «لتعرفنّهم عن
قليل يطلبونك لا يكلّفونك طلبهم فى برّ و لا بحر» نامه 9 369 به زودى آنها
را خواهى شناخت كه تو را مىجويند، تو را به زحمت نمىاندازند كه آنها را در خشكى
يا در دريا طلب كنى، در حكمت 479 فرموده: «شرّ الاخوان
من تكلّف له» بدترين برادران و رفقا كسى است كه انسان در پذيرائى او به
زحمت انداخته شود.
در حكمت
105 فرموده: «انّ الله... سكت لكم عن اشياء و لم يدعها
نسيانا فلا تتكّلفوها» خداوند از چيزهائى ساكت شده و چيزى نفرموده، صلاح
شما در گفتن نبوده، نه اينكه فراموش كرده باشد، پس خود را در دانستن آنها به زحمت
نياندازيد، نظير همين سخن را درباره قضا و قدر فرموده: «... و سرّ الله فلا تتكلّفوه» حكمت 287 كه در «سرور» گذشت
ظاهرا مراد از هر دو حكمت يكى است
كلكل
كلكال و
كلكل: سينه. جمع آن كلاكل است و آن يازده بار در «نهج» آمده است، درباره فتنههاى
بعد از خود فرموده: «و تدقّ اهل البد و بمسحلها و
ترضّهم بكلكلها» خ 151 211، اهل باديه را با مدقّه خود مىكوبد و با سينه
خود آنها را مىسايد و خورد مىكند.
«انا وضعت فى الصغر بكلاكل العرب و كسرت نواجم قرون ربيعة و مضر» خ 192 300 من در كودكى سينههاى عرب
(بزرگان) آنها را به خاك انداختم و شاخهاى بالا رفته آنها را شكستم
كلل
كلّ و
كلاله: خسته شدن و زحمت ديدن و كند شدن شمشير.
«اكليل»
تاج. «كليل» خسته، از اين ماده مواردى در «نهج» آمده است، در كلامى فرموده: «اللّهم قد ملّت اطباء هذا الداء الدوّى و كلّتّ النزعة
باشطان الركّى» خ 121 177، خدايا طبيبان اين درد پر رنج خسته شدند و آبكشان
به ريسمانهاى اين
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 911