نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 902
ثبحه فان الشيطان كامن فى كسره» خ 66 97، حمله كنيد به اين اهل شام و به آن خيمه
طنابدار، از وسط آن بزنيد كه شيطان در پائين آن موضع گرفته است، منظور از «شيطان»
معاويه است و مراد از «الرواق» چادر معاويه مىباشد
«دامية المعزى الكسيره» نامه 41 413 يعنى بز پا شكسته و مجروح كه در «دم» گذشت
كسرى
لقب
شاهان ايران و آن دو بار در «نهج» آمده است يكى در نامه 3 365 كه در «قصر» گذشت،
ديگرى آنجا كه فرموده: «كانت الاكاسرة و القياصرة
اربابا لهم» خ 192 297 كه باز در «قصر» گذشت
كسف
گرفتگى
مثل گرفتگى نور و پنهان شدن آن، «كسوف شمس» خورشيد گرفتن از آن است، اين لفظ فقط
يك بار در كلام حضرت آمده است در رابطه با ايّام جاهليّت فرموده: «و الدنيا كاسفة النور، ظاهرة الغرور» خ 119 122
كسل
(مثل
شرف) سستى كردن در آنچه نبايد در آن سستى كرد، لذا مذموم است
راغب
گويد: «الكسل: التثاقل عمّا لا ينبغى التثاقل عنه»
آن فقط
يك بار در «نهج» آمده است، در بيان اشخاص مغضوب عليهم فرموده: «ان دعى الى حرث الدنيا عمل و ان دعى الى حرث الاخره كسل»
خ 103 149، اگر به متاع دنيا دعوت شود كار مىكند، و اگر به عمل آخرت خوانده شود
سست مىگردد
كساء
به كسر
اوّل و كسوة به معنى لباس است و «كسا» به فتح اول و اكساء به معنى پوشاندن
مىباشد، دو مورد از آن در «نهج» يافته است، چنانكه فرمايد: «من كساه الحياء ثوبه لم ير الناس عيبه» حكمت 223، هر
عفت و حيا لباسش را بر او پوشانيده است مردم عيب او را نديدهاند، به عاملان خراج
نوشت: «و لا تبيعنّ فى الخراج كسوة شتاء و لا صيف»
نامه 51 425 درباره ماليات لباس زمستانى و تابستانى كسى را به فروش نگذاريد
كشح
(مثل
عقل) پهلو. ما بين خاصره تا آخر دندهها از طرف پشت:
«الكشح:
ما بين الخاصرة الى الضلع الخلف»
و آن دو
بار در «نهج» آمده است درباره منصرف شدن از خلافت فرموده: چون ديدم كمكى نداريم و
با دست خالى كارى
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 902