نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 884
كمال
رسانيد، كمانهاى فنا با تيرهاى مرگ او را هدف قرار داد
قوض
منهدم
كردن:
«قاض
البناء قوضا: هدمه»
به قولى
تقويض: كندن چوبهاى طنابهاى خيمه است، از اين كلمه فقط دو مورد در «نهج» يافته است
و هر دو از باب تفعيل. درباره موعظه فرموده: «فكونوا
كالسابقين قبلكم و الماضين امامكم، قوّضوا من الدنيا تقويض الراحل و طووها طىّ
المنازل» خ 176 251، مانند گذشتگان باشيد كه خيمه خود را از جا در آورند
مانند در آوردن مسافر و دنيا را پشت سر گذاشتند مانند طىّ منازل (يعنى خيمههاى
خود را از دنيا كندند)
قوع
قاع:
زمين هموارى كه كوه و جنگل در آن نباشد جمع آن قيعان است، اين كلمه دو بار بيشتر
در «نهج» نيست، درباره قيامت فرموده: «و ينفخ فى
الصور... و تذّل الشمّ الشوامخ و الصمّ الرواسخ فيصير صلدها سرابا رقرقا و معهدها
قاعا سملقا» خ 195 310، در صور دميده مىشود... كوههاى بلند و برافراشته و
كوههاى سخت و پايدار كوبيده مىشوند، سنگهاى محكم آنها به صورت سراب متلألؤ و
محلهاى آنها به شكل بيابان هموار در مىآيند رجوع شود به «رقرق» در دعاى استسقاء
فرموده: «اللهم انشر علينا غيثك... تروى بها القيعان و
تسيل بها البطنان» خ 143 200، خدايا باران خويش را بر ما بگستران كه با آن
بيابانها را سيراب مىكنى و درّهها را جارى مىسازى
قوف
تبعيّت:
«قاف
اثره قوفا: تبعه»
آن فقط
يكبار در «نهج» آمده است، درباره ملاحم و آيندهها و فتنهها فرموده: «لا يبصر القائف اثره و لو تابع نظره» خ 150 208،
قائف كسى را گويند كه نشانهها و آثار را مىشناسد يعنى پى شناس و اثر شناس به
نشان او پى نبرد هر چند كه مكرّر بنگرد
قول
قول و
قيل به معنى مطلق سخن گفتن است، مقال و مقاله نيز به همان معنى است، مقاويل جمع
مقوال و آن كسى است كه خوب سخن گويد «مقاويل بالحق»
خ 116، «تقوّل»: دروغ بستن
قيام
برخاستن.
ضدّ نشستن «اقامه» بر پا داشتن و ادامه چيزى، استقامت: اعتدال. استقامت انسان آن
است كه ملازم طريق حق باشد «تقويم» بر پا داشتن
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 884