نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 875
«قلبها و قلائدها»
خ 27 كه به معنى دستنبد و گردنبندها ست در «قلب» گذشت، على الظاهر درباره حضرت
مهدى صلوات الله عليه فرموده: «و تخرج له الارض افاليذ
كبدها و تلقى اليه سلما مقاليدها» خ 138 196، زمين قطعات طلا و نقره خود را
براى او بيرون مىدهد، و به طور مسالمت خزانهها و معدنهاى خود را، به طرف او
مىاندازد، درباره حق تعالى فرموده: «و قذفت اليه
السماوات و الارضمون مقاليدها» خ 133 191 ظاهرا منظور كليدهاست
قلص
منقبص
شدن، بسته شدن. آن تنها دو بار در «نهج» يافته است، درباره دنيا فرموده: «فانها عند ذوى العقول كفىء الظلّ بينا تراه سابغا حتّى قلص
و زائدا حتّى نقص» خ 63 94، آن در نزد عاقلان مانند برگشتن سايه است،
مىبينى كه گسترده است و منقبض و جمع شد و يا زياد است كه كم گرديد
در جائى
فرموده: چون مرا از دست بدهيد و كارهاى ناپسند به شما روى آورد، بسيارى از سئوال
كنندهها سر پائين اندازند و مسئولان سست مىگردند، آن در وقتى خواهد بود كه جنگ
شما ادامه يابد و بر پا ايستد «و ذلك اذا قلّصت حربكم
و شمّرت عن ساق» خ 93 137 «قلصّت» با تشديد لازم آمده است گويند
«قلّص:
تمادى»
قلع
كندن:
«قلعه
قلعا: انتزعه من اصله»
اقلاع
امساك و نگاه داشتن «انقلاع»: كنده شدن، مواردى از آن در «نهج» آمده است، به اهل
كوفه درباره دعوت به جهاد اهل بصره مىنويسد: «و
اعلموا انّ دار الهجر قد قلعت باهلها و قلعوا بها و جاشت جيش المرجل... فاسرعوا
الى اميركم» نامه 1 363 ابن ابى الحديد گويد: باء در «قلعت باهليها» زايد
است و در «قلعوا بها» به معنى «من» است يعنى بدانيد كه مدينه اهل خود را از جا
كنده و به جنگ حركت داده و آنها خود را از مدينه كنده و حركت كردهاند و همچون ديك
جوشيده است، به طرف امير خود بشتابيد
در رابطه
با بلاها فرموده: «انّ الله ببتلى عباده عند الاعمال
السيئة بنقص الثمرات... ليتوب تائب و يقلع مقلع و يتذكّر متذكر» خ 143 199،
اقلاع: خوددارى است:
«اقلع عن
الامر: كفّ عنه»
يعنى خدا
در وقت اعمال بد، بندگان را به نقص
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 875