نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 868
مقروضانى
كه اداء قرض از آنها خواسته شده است، قضا و قدر، اندازه گيريهاى خداوند در نظام خلقت
است كه در «قدر- قضاء» آمده است، خداوند را دو نوع قضاء است حتمى و غير حتمى،
اولى غير قابل تخلّف است و بايد به وقوع بپيوندد، اما غير حتمى قابل تخلّف است
چنانكه در احكام عمليّه، و چنانكه حضرت در جواب آنكه پرسيد: آيا رفتن با قضا و قدر
الهى بود فرمود: «ويحك لعلّك ظننت قضاء لازما و قدرا
حاتما و لو كان كذلك لبطل الثواب و العقاب و سقط الوعد و الوعيد...» حكمت
78
قطب
استوانه
آسيا كه سنگ بر اطراف آن مىگردد، بزرگ قوم و نحو آن، شش بار در «نهج» آمده است،
در رابطه با غصب خلافت فرموده: «اما و الله لقد
تقمصّها ابن ابى قحافه و هو يعلم انّ محلّى منها محل القطب من الرحّى» خ 3
48، در نسخه ابن ابى الحديد «ابن ابى قحافه» و در نسخههاى ديگر «فلان» است يعنى
پسر ابى قحافه پيراهن خلافت را پوشيد، با آن كه مىدانست موقعيت من نسبت به خلافت
مانند موقعيّت استوانه (قطب) به آسيا است.
و در يك
جا فرموده: «و انما انا قطب الرحا تدور علّى و انا
بمكانى» خ 119 175، اين را آنجا فرمود كه گفتند: شما هم با ما به جهاد خارج
شويد، در رابطه با فتنه بصره به اهل كوفه مىنويسد: «و
قامت الفتنة على القطب فاسرعوا الى اميركم» نامه 1 363، منظور از «قطب» خليفه
و مركزيّت حكومت يعنى خودش است، مقصود آن است كه فتنه بر عليه حكومت بر پا شد، به
طرف اميرتان شتاب كنيد و آنگاه كه عمر بن الخطاب در رفتن به جنگ ايرانيان با او
مشورت كرد، به او فرمود: «فكن قطبا و استدر الرحا»
خ 146 302
قطر
(بر وزن
عقل) جريان آب و ريختن به طور قطره قطره. «قطر» به كسر ق مس مذاب يا فلزّ مذاب
«قطر» به ضمّ اوّل كنار و طرف كه جمع آن اقطار است، موارد زيادى از آن در «نهج»
آمده است در حكمت 346 فرموده: «ماء وجهك جامد يقطره
السئوال فانظر عند من تقطره» آبروى تو نريخته است، سئوال آنرا مىريزد ببين
نزد چه كسى آنرا مىريزى
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 868