نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 851
قرح
(مثل
عقل) زخم و زخمى كردن.:
«قرح
قرحا: جرحه و شقّه»
راغب
گويد: قرح (مثل عقل) جراحتى است كه از خارج رسد مثل زخم شمشير و به ضمّ اول جراحتى
است كه از درون رويد مثل دمل و غيره
و بقولى
به فتح اوّل زخم و به ضمّ آن درد زخم است، از اين ماده پنج مورد در «نهج» آمده
است.
به ابو
موساى اشعرى مىنويسد: «و انى نزلت من هذا الامر منزلا
معجبا اجتمع به اقوام اعجبتهم انفسهم و انا اداوى منهم قرحا اخاف ان يكون علقا»
نامه 78 466، من در امر خلافت و بيعت مردم در كار تعجّبآورى واقع شدهام، اقوامى
بر بيعت من جمع شدند (عدّه بخصوصى) كه خود را پسنديدهاند، من از آنها زخمى را دوا
مىكنم كه مىترسم خون بسته باشد (كه مداوايش مشكل است و به نشده بدتر شود)
درباره
نيكوكاران مظلوم و امر به معروف كننده فرموده است: «افواههم
ضامزة و قلوبهم قرحة قد وغطوا حتّى ملّوا و قهروا حتّى ذلّوا...» خ 32 74
«قرحة» به فتح اول و كسر دوم وصف است به معنى مجروح «ضمز» به معنى سكوت است يعنى
دهانهايشان ساكت و بسته است، دلهايشان زخمى است، به قدرى موعظه كردهاند كه خسته
شدهاند، و مقهور گشته و خوار شدهاند.
قريحه:
طبيعت:
«القريحة
من الانسان: طبعه»
و آن سه
بار به كار رفته است، درباره حق تعالى فرموده: «المنشىء
اصناف الاشياء بلا روّية فكر آل اليها و لا قريحة غريزة اضمر عليها» خ 91
127 انواع اشياء را آفريد بدون فكريكه به آن رجوع كند، و بدون طبيعت طبعى و مزاجى
كه در باطن نگاه داشته و از روى آن كار كند.
در وصف
خلقت طاووس فرموده است: «فكيف تصل الى صفة هذا عمائق
الفطن او تبلغه قرائح العقول» خ 165 238 چطور مىرسد به حقيقت و رمز خلقت
اين رنگها افكار عميق يا عقولى كه در طبيعتها گذاشته شده است، همچنين است لفظ «بقرائح عقولهم...» خ 91
قرر
قرار:
ثبات و محل استقرار.
راغب
گويد: اصل آن از قرّ (بر وزن قفل) به معنى سرماست، سرما مقتضى سكون است چنانكه
حرارت مقتضى حركت
«اقرار»
به معنى اثبات شىء است. «استقرار»: ثابت شدن «مستقّر» به صيغه فاعل:
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 851