نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 842
قتل
كشتن.
اصل قتل ازاله روح است از بدن مثل مرگ ليكن چون بكشنده اطلاق شود قتل گويند و به
اعتبار از بين رفتن حيات موت نامند. قتال: جنگ و كشتن يكديگر، موارد بىشمارى از
آن در «نهج» آمده است چنانكه فرموده: «لا تقتلوا
الخوارج بعدى فليس من طلب الحق فاخطاه كمن طلب الباطل فادركه» خ 61 94،
معنى اين كلام در «خرج- خوارج» گذشت.
«قاتلهم
الله» يعنى: خدا آنها را لعنت كند، طبرسى ذيل آيه 30 از سوره توبه از ابن انبارى
نقل كرده كه مقتله از قتل است و چون از طرف خدا گفته شود منظور لعن مىباشد.
قتم
قتمه (بر
وزن كسبه) غبار و سياهى. از اين ماده فقط دو مورد در «نهج» آمده است، در مقام
موعظه فرموده: «فاتقوا سكرات النعمة... و تثبّتوا فى
قتام العشوة و اعواج الفتنة» خ 151 210 از مستى نعمت بترسيد، و در
تاريكيهاى لغزش و اشتباه رفتن و در انحرافهاى فتنه بايستيد و تحقيق كنيد. در نامه
28 389 به معاويه مىنويسد: «و انا مرقل نحوك فى حجفل
من المهاجرين و الانصار... شديد زحامهم ساطع قتامهم مستربلين سرابيل الموت»
من با سرعت به سوى تو خواهم آمد در لشكر عظيمى از مهاجرين و انصار كه ازدحامشان
زياد، غبارشان برخاسته و لباسهاى مرگ ب تن كردهاند
قحط
در اصل
نباريدن باران است:
«قحط
المطر: احتبس»
ناياب
شدن خوراكى و گرسنگى به تناسب معنى اوّلى است، مواردى از آن در «نهج» يافته است،
درباره مردگان فرموده: «ان حيدوا لم يفرحوا و ان قحطوا
لم يقنطوا، جميع و هم احاد» خ 111 166، اگر باران داده شوند شاد نمىشوند و
اگر بقحطى آيند نااميد نمىگردند، يكجا هستند ولى تنها، تنها.
درباره
آدم اهل تقوى فرموده: «و هطلت له الكرامة بعد قحوطها و
تحدّبت عليه الرحمة بعد نفورها» خ 198 313، كرامت و بزرگوارى بر او
مىبارد، بعد از قحط شدن و رحمت خدا بر او روى مىآورد بعد از پشت كردن
در دعاى
استسقاء فرموده: «اللهم... اجائتنا المحاقط المجدبة و
اعيتنا المطالب المتعسّرة» خ 143 200
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 842