نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1156
ولى نعمت
را حقير شمرده و عافيت را ردّ كردند.
وقف
(مثل
عقل) ايستادن و وادار به ايستادن كردن، حبس كردن، حبس شدن، وقف كردن چيزى از آن
است كه اصل آن را حبس و نفع آن را آزاد مىگذارند، موارد زيادى از آن در «نهج» ديده
مىشود، چنانكه فرموده: «اوضع العلم ما وقف على اللسان
و ارفعه ما ظهر فى الجوارح و الاركان» حكمت 92 يعنى فروترين علم آن است كه
بر سر زبان است و فقط بر زبان ايستاده به عمل سرايت نمىكند، و برترين آن علمى است
كه در اعضاء بدن ظاهر و عملى شود «موقف- مواقف» مقام و مرتبه و محل ايستادن.
وقم
(مثل
عقل) كشيدن افسار مركب تا بيايستد و نيز به معنى قهر و ذليل كردن و منع كردن آيد.
آن فقط يك دفعه در «نهج» آمده است آن حضرت به سردار رشيد خود شريح بن هانى نوشت،
آنوقت كه او را فرمانده مقدمة الجيش كرد، در رفتن به صفّين: «فكن لنفسك مانعا رادعا و لنزوتك عند الحفيظة واقما قامعا»
نامه 56 447، به خودت از گناهان مانع و دافع باش و در وقت غضب به جهش و سركشى خشم
خود بازدارنده باش.
وقى
وقايه و
وقاء: حفظ شىء است از آنچه اذيّت و ضرر ميرساند: ﴿«وَ
قِنا عَذابَ النَّارِ»﴾ آل عمران: 16 يعنى ما را از عذاب آتش حفظ كن
و نگاه دار.
«تقوى»
اسم است از «اتقاء» يعنى خود را محفوظ داشتن و حفظ كردن، آن در اصل «وقوى» بود، و
او به «تاء» بدل شده است.
تقوى و
خود نگه دارى از گناهان و مخالفت حق، در «نهج» به نحو احسن مطرح شده و سعادت دنيا
و آخرت مرهون آن قلمداد گرديده است، در جائى فرموده: «فمن
اخذ بالتقوى عزبت عنه الشدائد بعد دنّوها و احلولت له الامور بعد مرارتها و انفرجت
عنه الامواج بعد تراكمها و اسهلت له الصعاب بعد انصابها و هطلت عليه الكرامة بعد
قحوطها و تحدّبت عليه الرحمة بعد نفورها و تفّجرت عليه النعم بعد نصوبها و و بلّت
عليه البركة بعد ارذاذها» خ 198 313 تعبيرات عجيبى است يعنى هر كس تقوى
پيشه كند، گرفتاريها بعد از نزديك
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1156