نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1110
و نيز
فرمايد: «... رضى بالذلّ من كشف عن ضرّه و هانت عليه
نفسه من امّر عليها لسانه» حكمت 2، راضى به ذلّت شد آنكه گرفتارى خويش را
آشكار كرد، و خوار شد وجودش بر كسى كه زبانش را بر خودش امير كرد. و باز فرمايد: «فلينظر ناظر بعقله: اكرم الله محمدا بذلك ام اهانه فان قال:
اهانه فقد كذب و الله العظيم بالافك العظيم و ان قال: اكرمه. فليعلم انّ الله
قداهان غيره، حيث. بسط الدنيا له» خ 160 229، نگاه كننده با عقل خود نگاه
كند آيا با اين زهد و كم بودن وسائل زندگى، خداوند رسولش را محترم كرده يا خوار
نموده است. استهانت: حقير شمردن. مسخره كردن: «اشدّ
الذنوب ما استهان به صاحبه» حكمت 348، سختترين گناه آن است كه گناه كننده
آنرا حقير شمارد و نيز فرمايد: «احبب حبيبك هونا ما
عسى ان يكون بغيضك يوما ما و ابغض بغيضك هونا ما عسى ان يكون حبيبك يوما ما»
حكمت 268 «هون» حقير و مراد از آن در اينجا كم بودن است يعنى در دوستى دوست و
دشمنى داشتن دشمن مبالغه نكن شايد روزى آن دوست دشمن شود كه از مبالغه در دوستى
پشيمان گردى و شايد آن دشمن روزى دوست شود كه از مبالغه شرمنده شوى. هونيا: مصغّر
«هونا» مؤنّث اهون به معنى سستر است و آن دو بار در «نهج» آمده است يكى در «مشى»
گذشت و ديگرى آن است كه چون شنيد ابو موساى اشعرى مردم كوفه را از رفتن بيارى
آنحضرت باز مىدارد به وى نوشت: «و ايم الله
لتوتينّ... حتى تعجل عن قعدتك و تحذر من امامك كحذرك من خلفك و ما هى بالهواينى
التى ترجو و لكن الداهية الكبرى» نامه 63 453، به خدا سوگند تو را مىآرند.
و به عجله از نشستن در جايگاه امارت برخيزانند، و تا بترسى از پيش رويت چنانكه
ترسان شوى از پشت سرت و اين كار، چيزى آسانى نيست كه مىپندارى بلكه بلائى بزرگ
است. «هوت الافئدة» خ 83 يعنى دلها خالى شد.
هوى
هوىّ به
ضمّ اوّل و فتح آن به معنى فرود آمدن است:
«هوى
الشىء هويّا: سقط من علوّ الى اسفل»
راغب در
مفردات به ضمّ اوّل فرود آمدن و به فتح
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1110