نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1042
35 81،
من دستور خودم را درباره اين حكومت بيان كردم ولى شما چنان امتناع كرديد كه ناصح
در نصيحت خود به شكّ افتاد و چخماق به آتش افروختن بخل ورزيد، به معاويه مينويسد: من
از اينكه عثمان را در مقابل بعضى از بدعتها خرده مىگرفتم، اعتذار نمىكنم و اگر
ملامتم كنند، اى بسا ملامت شده كه بيگناه است و گاهى اندرزگو در معرض بد گمانى
قرار مىگيرد: «و قد يستفيد الظنّة المتنصّح»
نامه 28 388 «متنصّح» از باب تفعل به معنى زياد پند گوينده است يعنى گاهى اندرزگو
بدگمانى را به دست مىآورد.
نصر
يارى:
«نصر
المظلوم نصرا: اعانه»
«انتصار»
انتفام در صورتى كه با «من» متعدى مىشود
«انتصر
منه: انتقم»
تناصر
بين الاثنين است. استنصار: طلب يارى. موارد زيادى از آن در «نهج» آمده است به
معاويه مىنويسد: «فانك انّما نصرت عثمان حيث كان
النصر لك و خذلته حيث كان النصر له» نامه 37 410 تو عثمان در جائى يارى
كردى كه يارى به نفع تو بود و هر جا كه به نفع او بود، او را خوار كرده و ترك
كردى، درباره بنى اميه فرموده: «و لا يزال بلائهم حتّى
لا يكون انتصار احدكم منهم الّا كانتصار العبد من ربه» خ 93 138، منظور از
«ربّه» ظاهرا مولاى عبد است، يعنى يارى خواستن شما از آنها يارى خواستن ذليلان است
و آن يارى نيست بلكه ذلّت است ولى ظاهرا انتصار به معنى انتقام است يعنى همانطور
كه غلام نمىتواند از مولاى خود انتقام بگيرد شما هم نخواهيد توانست. انصار: اهل
مدينه را گويند، در مقابل مهاجرين كه اهل مكه و جاهاى ديگرند ظاهرا منظور از آن
انصار و ياران اسلام است، آن نوعا در مقابل مهاجران گفته مىشود كه آن شش بار در
«نهج» آمده است.
به
معاويه مىنويسد: قومى از مهاجر و انصار شهيد شدند و داراى فضيلتاند ولى از
بنىهاشم حمزه شهيد شد سيد الشهداء ناميده شد نامه 28 386 و نيز به معاويه
مىنويسد: «و لمّا احتجّ المهاجرون على الانصار يوم
السقيفة برسول الله ص فلجوا عليهم فان يكن الفلج به فالحقّ لنا دونكم و ان يكن
بغيره فالانصار على دعواهم» نامه 28 387 در سقيفه مهاجران به انصار با
قرابت رسول خدا 6
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1042