نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 561
موارد
زيادى در «نهج» آمده است.
در حكمت
31 فرموده: «و من زاغ سائت عنده الحسنة و حسنت عنده
السيّئة» هر كه منحرف شود، خوب در نزد او بد و بد در نزد او خوب مىشود.
سوح
ساحت:
ناحيه. فضاى خالى. مكان واسع. از اين كلمه فقط يك مورد در «نهج» يافته است در
عداوت دشمنان به رسول خدا ص فرموده: «و ضربت الى
محاربته بطون رواحلها حتى انزلت بساحته عداوتها» خ 194، 307 عرب در آمدن به
جنگ او بر شكمهاى مركبها شلاق زد تا خود را به ميدان عداوت او رسانيد.
سود
سواد:
سياهى، «سيّد»: رئيس و آقا،
راغب
گويد: به جماعت كثيره سواد گويند
مثل:
«عليكم بالسواد الاعظم» سيّد آنستكه متولى و رئيس سواد اعظم (گروه كثير) باشد، به
شخص فاضل و پاك نيز سيّد گويند: «سودد» آقائى، بزرگى، هيجده مورد از اين ماده در
«نهج» آمده است.
در مقام
موعظه فرموده: «فلا يعزّك سواد الناس من نفسك و قد
رأيت من كان قبلك... كيف نزل به الموت» خ 132، 190، زيادى مردم تو را مغرور
نكند كه انسانها ماندنى است زيرا كه انسانهاى قبل را ديدهاى كه مرگ چطور آنهات را
دريافت. به خوارج فرمود: «و الزموا السواد الاعظم فانّ
يد الله مع الجماعة و اياكم و الفرقة فانّ الشاذّ من الناس للشيطان كما انّ الشاذّ
من الغنم للذئب» خ 127، 184، ملازم سواد اعظم و جماعت مردم باشيد، دست خدا
با جامعه و اتحاد است، از اختلاف بپرهيزيد، كه كنار شونده از مردم نصيب شيطان است
چنانكه كنار شونده از گوسفندان نصيب گرگ خواهد بود، «السواد
الاعظم» در خ 66، 97 نيز آمده است.
سادة و
سادات جمع سيّد است درباره مصقله كه از آنحضرت به طرف معاويه گريخت فرموده: «قبّح الله مصقلة فعل فعل السادة و فرّ فرار العبيد»
خ 44، 85 كه در «صقل» خواهد آمد «ساداتكم و كبرائكم» خ 192 «سودد» در حكمت 224
ديده شود.
سويداء
ظاهرا
منظور از آن وسط قلب است در لغت عرب آمده
«سويداء
القلب: حبّته»
و در لغت
فارسى نقطه سياه دل، دانه دل گفتهاند، اين لفظ
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 561