نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 28
فانّ
الشهادة من ورائك؟ فقال لى انّ ذلك لكذلك» خ
۱۵۶، ۲۲۰ ديگرى آنجا كه به معاويه عليه لعائن
الله مىنويسد: چون جنگ شدت مىيافت و رزمندگان مات مىشدند، رسول خدا ص اهل بيت
خويش را جلو مىانداخت و با آنها ياران خود را از آتش شمشيرها و نيزهها حفظ مىكرد
در نتيجه:
«فقتل عبيدة بن الحارث يوم بدر و قتل حمزة يوم
احد و قتل جعفر يوم موتة...» نامه
۹، ۳۶۹ يعنى پسر عمويم عبيده در «بدر» و عمويم حمزه در
«احد» و برادرم جعفر در «موته» شهيد شدند.
اَحَد:
اين لفظ گاهى اسم است به معنى «يكى» در مقابل دو و سه و...
مثل «انّ الله بعث محمدا 6 و ليس احد من العرب يقرء كتابا» خ ۳۳، ۷۷، خداوند محمد ص را مبعوث
كرد در حاليكه كسى از عرب كتابى نمىخواند و خواندن بلد نبود، و آن اگر در سياق
نفى باشد افادۀ عموم مىكند، چنانكه در كلام بالا مشاهده مىشود ديگرى آنكه
وصف آيد به معنى بىهمتا و بىنظير و آن وقت فقط در باريتعالى به كار رود مثل: «قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ» آن فقط يكبار در «نهج» آمده است آنجا كه در وصف خدا فرموده: «الاحد
بلا تأويل عدد و الخالق لا بمعنى حركة و نصب»خ ۱۵۲، ۲۱۲ يعنى خدا احد
و بىهمتاست نه بمعنى احد عددى و آفريننده است بىآنكه حركتى بكند و يا دشوارى
بكشد.
مؤنّث احد «احدى» است: «المؤمن
ينتظر من الله احدى الحسنين امّا داعى اللّه فما عند الله خير له و امّا رزق اللّه
فاذا هو ذو اهل و مال» خ ۲۳،
۶۴ جمع آن آحاد است كه فقط يكبار در «نهج» ديده مىشود خ
۱۱۱
اَحَن
: احنه به معنى كينه و عداوت است جمع آن احن بر وزن عنب آيد
آن فقط يكبار در زبان امام جارى شده آنجا كه در وصف ملائكه فرمايد: «و
لم تعترك الظّنون على معاقد يقينهم و لا قدحت قادحة الاحن فيما بينهم» خ ۹۱ اشباح، ۱۲۹ يعنى:
احتمالات و ظن بر قلوب و جايگاه يقينشان داخل نشده و عامل
كينهها ميانشان عيبها به وجود نياورده است.
اخذ:
گرفتن، «انتم طرداء الموت ان اقمتم له
اخذكم و ان فررتم منه ادرككم» نامۀ
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 28