نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 272
تحاسدوا فانّ الحسد يأكل الايمان كما تأكل النار الحطب خ 86، 118 و نيز فرموده: «حسد الصديق من سقم الموّدة» حكمت 118 ضعف دوستى باعث
حسد مىشود
«حسّاد-
حسدة» جمع حاسد است چنانكه در حكمت 212 و 225 و غيره آمده است.
حسر
(بر وزن
عقل) كشف و آشكار كردن و نيز خسته شدن. حسور: كشف شدن و انكشاف. هفده مورد از اين
ماده در «نهج» يافته است: «الحمد لله الذى انحسرت
الاوصاف عن كنه معرفته» خ 155، 216 حمد خداى را كه اوصاف از نشان دادن كنه
ذاتش خسته شده و وا ماندهاند. درباره بيعت خويش فرموده: سرور و شادى مردم از بيعت
من به جائى رسيد كه خردسالان از آن شاد شدند و پيران افتان و خيزان به طرف آن
رفتند، مريضها رنج را در آن بر خود هموار كردند و دختران پستان بالا آمده، صورت
باز كرده و به بيعت دويدند: «و بلغ من سرور الناس
ببيعتهم ايّاى ان ابتهج بها الصّغير و هدج اليها الكبير و تحامل نحوها العليل و
حسرت اليها الكعاب» خ 299، 351، صلوات خدا بر تو اى على اى مرد سخن و اى
اساس شرف.
در رابطه
با رسول خدا 6 فرموده: «فقاتل بمن
اطاعه من عصاه يسوقهم الى منجاتهم... يحسر الحسير و يقف الكسير فيقيم عليه حتى
يلحقه غايته الّا هالكا لا خير فيه» خ 104، 150، يعنى با مطيعان خويش با
عاصيان مىجنگيد، مردم را به محل نجات خويش سوق مىداد، آدم خسته از كار مىماند و
آدم شكسته مىايستاد (يعنى آنها كه در اثر ضعف عقيده و وساوس شيطانى از رسيدن به
هدايت مىماندند) براى آنها اقامه حجت مىكرد تا آنها را به غايت خود كه هدايت بود
برساند مگر كسى كه مطلقا فايدهاى نداشت و لائق هدايت نبود. منظور از «حسير» ظاهرا
كسى است كه ابدا راهى به هدايت نداشته باشد و از «كسير» انسانى كه در نيمه راه
است.
حاسر
كسيكه
عمّامه يا زره و يا سپر ندارد، يعنى از اينها باز شده است در فرمان جنگ به ياران
فرموده: «فقدّموا الدارع و اخّروا الحاسر و عضّوا على
الاضراس»
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 272