نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 100
عمر را
مدح كرده تا عثمان را توبيخ كند كه راه آندو را نرفت.
نگارنده
گويد: اين كلام نمىشود در رابطه با يك فرد عادى باشد يقينا درباره يك حاكم و يك
پيشواست، از طرف ديگر يقينا منظور آنحضرت مدح عمر نيست و اين محال است، چطور
مىشود آنحضرت عمر بن الخطاب را در خطبه شقشقيّه آنطور بكوبد و بگويد: فدك را به
طور غصب از ما گرفتند و مرتب بفرمايد: حكومت مال اهل بيت و آل محمد است و با آنهمه
غصب خلافت و بدعتهاى عمر و مظلوميّت فاطمه سلام الله عليها و... آنحضرت عمر را
چنان مدح نمايد، من نظرم همانست كه مرحوم شهيد مطهرى در «سيرى در نهج البلاغه»
فرموده: اين سخن از على 7 نيست بلكه سخن «دختر ابى حثمه» و مانند آنست
كه مرحوم رضى به اشتباه به آنحضرت نسبت داده است.
اوار
(بضم اوّل): حرارت و شعله آتش
در لغت
آمده: «الأوار حرّ النار و الشّمس و العطش و الدّخان و اللهّب»
اين كلمه
فقط يكبار در «نهج» آمده آنگاه كه در وصف طاعت خدا فرموده: «فانّ طاعة الله حرز من... اوار نيران موقدة» خ 198،
313 طاعت خدا نگاه دارنده از حرارت آتش افروخته شده مىباشد.
اَفَت:
ضرر و
فساد و نحو آن
«الآفة:
العاهة او عرض مفسد لما اصابه»
حرف دوّم
اين كلمه «واو» است گويند: «افه اوفا» بدين جهت بعد از «اوار» آمده است «يغلب المقدار على التّقدير حتّى تكون الافة فى التّدبير»
حكمت 459. تقدير الهى چنان بر قياس و اندازهگيرى و حساب انسان غالب است تا جائيكه
ضرر در تدبير مىشود، انسان فكر مىكند كه به مقصود برسد مىبيند به ضرر منجّر شد.
جمع آفت: آفات است چنانكه در نامه شريح فرموده: «و
تجمع هذه الدّار حدود أربعة الحد الاوّل ينتهى الى دواعى الافات...» نامه
3، 365 لفظ آفت و آفات جمعا شش بار در «نهج» آمده است.
اَول
(بفتح اوّل): رجوع
«آل
اليه: رجع»
تأويل:
برگشت
دادن در رابطه با خدا فرموده: «المنشىء اصناف
الاشياء بلا رويّة فكر آل اليها و لا قريحة غريزة اضمر عليها» خ 91، 127،
اصناف موجودات را آفريده بدون اعمال فكريكه به آن رجوع كرده و
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 100