نام کتاب : رسائل شيخ اشراق نویسنده : شيخ اشراق جلد : 3 صفحه : 98
كه امضاى ارادت حقّ موقوف گردد بر وقتى هم چون از آن ما كه
در حال ارادت خبر باشد و لكن موقوف بود بر وقتى و شرطى هم چون آمدن زيد[1]
و رفتن او[2] روز فلان زيرا كه پيش
از همه ممكنات هيچ وقت شرط نيست الّا ذات حقّ. و نشايد كه او متغيّر باشد تا آنچه
نخواسته باشد بخواهد يا بكند آنچه نتوانسته باشد كردن، تعالى عن ذلك. و چونكه توان
گفت كه شعاع از آفتابست نه آفتاب از شعاع، و اگر چه شعاع دائمست بدوام آفتاب، عجب
نبايد داشت دوام فيض حقّ تعالى. و آفتابرا چه زيانى دارد دوام شعاع يا خود ذرّات و
بقاى ايشان در نور وى؟
هيكل پنجم
(24) بدان كه
هر حادث[3] استدعاى سببى كند
حادث، و هم چنين اين سبب براى حدوث سببى ديگر خواهد حادث. و همچنين بىنهايت برود
اسباب حادث بر وجهى كه[4] او را ابتدائى نباشد
زيرا كه اگر باشد سخن در وى باز آيد كه استدعاى سببى ديگر كند، پس ابتدا نبوده
باشد. و چيزى كه تجدّد وى واجب باشد حركتست و حركتى كه هرگز منقطع نشود حركت
دوريست كه او مستمرّ باشد و سبب حوادث بود در عالم ما. و چونكه اوّل جلّ و علا
منزّه است از تغيّر و تبدّل، اگر نه حركات افلاك بودى هرگز هيچ حادث نبودى در عالم
ما.
و حركات افلاك
طبيعى نيست زيرا كه حركت طبيعى چون بمقصد رسد