نام کتاب : رسائل شيخ اشراق نویسنده : شيخ اشراق جلد : 3 صفحه : 382
[شريفتر
است، بدان ملكى ديگر بيافريد؛ و بدان جهت كه بامكان خود [تعلّق دارد و آن خسيستر
است][1][2] جسمى[3]
بيافريد و آن فلكى است؛ و بدان جهت كه تعلّق بمعرفت خود داشت كه آن واسطه است[4]
جان آن فلك را[5] بيافريد، و آن را[6]
نفس خوانند. و آن دوّم را[7]همچنين سه جهت بود:
يكى به عقل اوّل تعلّق داشت و يكى بخود و يكى بامكان خود، ملكى ديگر و نفسى ديگر
بيافريد. و هم چنين بر اين ترتيب ستارگان را بيافريد. و پس از اين نه ملك ملكى را
بيافريد كه آن را «روح القدس» خوانند، «و عقل فعّال» خوانند، و از اين ملك نفوس
آدميان بيافريد.
(68) و گويند
كه نشايد كه حقّ تعالى بىواسطه ملك فلك آفريند، زيرا كه در حقّ تعالى دو ارادت
پديد آيد[8]: يكى آفريدن فلك و
ديگر آفريدن ملك، و چون ملك شريفتر از فلك است ارادتى كه به ملك تعلّق دارد شريفتر
از آن باشد كه بفلك تعلّق دارد. پس اينجا اختلاف پديد آيد و جهات ثابت شود[9]،
و وحدت برخيزد[10]، تعالى و تقدّس[11]
على الكثر[12].
(69) و گويند
نشايد گفتن كه خداى حىّ است بحيات و بصير است ببصر و سميع است بسمع كه اينجا[13]
اختلاف پديد آيد، زيرا كه حقيقت سمع ديگر است و حقيقت بصر ديگر و حقيقت حيات ديگر
و