نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 52
محمد بن عمرو باغى داشت به نام «افراق» و آن را به چهار هزار درهم
فروخت و هشتصد درهم خرماى آن را استثنا كرد.
(1)
افريقيه:
بكرى
نقل كرده است كه عمرو بن عاص بعد از فتح طرابلس، طى نامهاى به عمر بن خطاب، او را
از فتوحاتى كه خداوند نصيبش كرده بود (!) آگاه ساخت و يادآور شد كه در برابر او
تنها افريقيه باقى مانده است. عمر به او نوشت: از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
شنيدم كه مىفرمود:
«افريقيه
براى اهل خود اجتماع و اتّحاد نمىآورد. آبى سنگين دارد و هيچ يك از مسلمانان آن
را ننوشند مگر اينكه دلهايشان دچار اختلاف و پراكندگى شود ...»
احتمالا
مراد او از افريقيه قاره آفريقا نبوده، بلكه مقصودش «تونس» فعلى بوده است.
(2)
اقساس:
قريه
يا كورهاى است در كوفه كه به آن «اقساس مالك» مىگفتند. قسّ در لغت به معناى
جستجو كردن و دنبال چيزى گشتن است و جمع آن «اقساس» مىباشد.
مالك
نيز مرد جاهلى بوده كه در زمان جاهليت در عراق مىزيسته است.
(3)
اكحل:
جايى
است در مدينه كه باغهاى خرما فراوان دارد و عاصم بن عمر بن خطاب و عمر بن ابى سلمه
در آنجا نخلستان و ملكى داشتند. نخلستان معن بن اوس مزنى نيز در اين مكان قرار
داشته است.
(4)
الال:
(بر
وزن حمام)، به قولى همان جبل الرحمه در عرفات است و به قولى ديگر: كوهش از شن است
در عرفات كه امير الحاج بر بالاى آن مىايستد. وجه تسميه آن به «الال» اين است كه
حاجيان وقتى آن را مىبينند، با شتاب حركت مىكنند (اسرعوا في السير- در حركت شتاب
كردند) تا به موقف برسند. در شعرى منسوب به ابو طالب از اين محل نام برده شده است.
(5)
الاء:
جايى
است كه با تبوك پنج مرحله فاصله دارد و پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله در آنجا
مسجدى داشته است.
(6)
الملم:
تعبير
ديگرى است از «يلملم» و آن كوهى از كوههاى تهامه است كه از آنجا تا مكه دو شب راه
است و ميقات مردم يمن مىباشد.
نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 52