نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 418
پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله در مسير غزوه بدر در آنجا فرود
آمده است.[1]]
(1)
وادى
رانونا:
رانون
هم گفته شده است. ابن شبّه مىگويد: سيل اين وادى از مقمن، كوهى در سمت عين (جنوب)
كوه عير مىآيد و سپس به قرين صريحه معروف به قرين الضرطه و آنگاه به سد عبد اللّه
بن عمرو بن عثمان، معروف به سدّ عنتر مىريزد و از آنجا در صفاصف پخش مىشود و به
عصبه مىريزد و از داخل اين وادى عبور مىكند و از سمت راست قبا مىگذرد و سپس وارد
عوسا، معروف به حوسا مىشود و آنگاه از سراره، واقع در منزلگاههاى بنى بياضه
مىگذرد و در آنجا به دو شاخه تقسيم مىشود.
شاخهاى
از بئر جشم، در بنى بياضه، عبور مىكند و به سكّة الخليج مىرسد و سرانجام به وادى
بطحان مىريزد.
وادى
عقيق:
در
صحيح بخارى از قول [عبد اللّه بن] عمر روايت شده است كه گفت: شنيدم پيامبر خدا
صلّى اللّه عليه و آله در وادى عقيق مىفرمايد: «ديشب كسى نزد من آمد و گفت: در
اين وادى مبارك نماز بگزار».
از
منذر بن عبد اللّه نقل شده كه وى از افراد مطّلع و آگاه شنيده است كه عرصه؛ يعنى
عرصه عقيق، از محجّه يين؛ يعنى راه فقره كنونى كه در سمت شام جاوات مىباشد، تا
محجه شام است و از ابتداى جرف تا نقيع را در بر مىگيرد.
عقيق
به دو بخش تقسيم مىشود كه به آنها عقيقان مىگويند. عقيق پايين عقيق مدينه است كه
به نام عقيق (صفر خوانده مىشود و بئر رومه در آن قرار دارد و ديگرى عقيق اكبر است
كه بئر عروه در آن جاى دارد. عقيق ديگرى هم هست كه نزديك عقيق اكبر مىباشد و جزو
بلاد مزينه است. وجه تسميه عقيق آن است كه سيل آن، حرّه[2]
را مىشكافد و قطع مىكند (عقّ در لغت به معناى شكافتن و قطع كردن است). مىگويند
«تبّع» از عرصه عبور كرد و گفت: اينجا عرصه زمين است و از آن پس، آن منطقه كه
«سليل» نام داشت، به نام عرصه خوانده شد و از عقيق گذشت و گفت:
______________________________
(1). بلادى، ج 2، ص 18
(2).
حرّة: زمين سنگلاخ سوخته (فرهنگ بزرگ جامع نوين- عربى- فارسى).
[2] . حرّة: زمين سنگلاخ سوخته(
فرهنگ بزرگ جامع نوين- عربى- فارسى).
نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 418