نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 128
محفوظ مانده بود و حضرت ابراهيم عليه السّلام آن را آورد و در زاويه
كنونى كار گذاشت. حجر الأسود در طول تاريخ، بارها به وسيله افرادى از قبايل جرهم،
اياد، عمالقه و خزاعه از در كعبه جدا شد و آخرين بار آن، در سال 317 هجرى بود كه
قرامطه حاكم بر بحرين (شاخهاى از اسماعيليان) آن را از جا كنده و با خود به بحرين
بردند و تا سال 339 نزد آنان باقى بود، تا اينكه مطيع للّه (خليفه عباسى) آن را پس
گرفت و در ميان دو حلقه نقرهاى جاسازى و در جاى اصلى خود در كعبه نصب كرد.
در
سال 363 هجرى مردى رومى، پيش از ظهر به قصد كندن حجر الأسود به سوى آن آمد ولى پيش
از آنكه كارى صورت دهد، با ضربات خنجر فردى يمنى، از پاى درآمد.
در
سال 414 هجرى، فردى از فرقه باطنيه با تبر بر حجر الأسود نواخت و بىدرنگ به قتل
رسيد.
در
قرن دهم هجرى نيز همين مسأله، در حضور امير مكه (ناصر جلوش) تكرار شد و او نيز با
خنجر كشته شد.
در
روايت آمده است كه:
«نزل
الحجر الأسود من الجنّة و هو اشدّ بياضا من اللّبن فسوّدته خطايا بني آدم»؛[1]
«حجر
الأسود از بهشت فرود آمد و در آن وقت سفيدتر از شير بود ولى گناهان آدميزادگان آن
را سياه ساخت.»
طريحى
مىنويسد: ممكن است اين روايت از سويى براى عظمت حجر الأسود باشد كه به جواهرات
بهشت تشبيه شده و از سويى هشدارى باشد به انسانها كه در جايى كه گناه در سنگ سخت
اثر مىگذارد و آن را تيره و تار مىسازد، با دلهاى آدمى چه خواهد كرد؟!
حجر
الأسود نقطه آغاز و نقطه پايان هر شوط است؛ بدين ترتيب كه بايد از مقابل آن طواف
را آغاز كند و با رسيدن به محاذى آن يك شوط حساب آورد و به همين ترتيب تا هفت شوط
تمام شود و بوسيدن و لمس كردن آن مستحب مىباشد.
پيامبر
خدا صلّى اللّه عليه و آله مىفرمايد: حجر الأسود را لمس كنيد؛ زيرا بمثابه دست
نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 128