نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 49
انسانها است تا هريك بر حسب
ظرفيّت و اندازه پذيرايى خود از آن بهره گيرد. لذا در پايان مىگويد: «كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ؛ اينگونه است كه خداوند مثلها مىآورد»؛ يعنى با ضربالمثل (مثل
زدن) واقعيّت حال را روشن مىسازد، زيرا گفتهاند «المثال يوضّح المقال؛ مثال
آوردن گفتار را روشن مىسازد».
آرى
قرآن، ظاهرى دارد و باطنى[1]، كه ظاهر
آن براى همه آشكار است ولى عمق باطن آن به انديشه و تدبّر بيشترى نياز دارد. در
جاى جاى قرآن دستور تعمّق و تدبّر در آيات آن را داده است «أَ فَلا
يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها[2]؛
آيا در قرآن نمىانديشند، يا [مگر] بر دلهاىشان قفلهايى نهاده شده است؟!».
همچنين محكمى دارد و متشابهى[3]. محكم آن
دلالتى رسا و متشابه آن پيچيده است و دانش و بينش بيشترى لازم دارد تا غبار تشابه
زدوده شود. ولى با اين وصف هرگز راه رسيدن به حقايق نهفته و آشكار قرآن بر كسى
بسته نيست و به ابزار فهم و وسايل رهيابى كه در اختيار دارد بستگى دارد. اين كه
در حديث آمده: «العبارة للعوامّ و الإشارة للخواصّ»[4]
به همين حقيقت اشارت دارد؛ يعنى مفهوم ظاهرى آن براى همگان است كه نگرشى سطحى
دارند. ولى عمق باطنى آن براى اهل تخصّص است كه با ابزار دانش و بينش، و انديشيدن
در نكتهها و ظرافتهاى قرآن، حقايق آن را به دست مىآورند.
آنچه
گفته شد، بر وفق مقتضاى حكمت الهى است تا سخنى را كه براى مردم گفته، برايشان قابل
فهم باشد. علاوه صفحه بلند تاريخ خود گواه است كه مردم هر زمان، زبان پيام الهى را
كه بر دست پيامبرانشان بر آنان عرضه مىشده فهميدهاند، و هيچگاه در تاريخ ثبت
نشده كه پيروان پيامبرى گفته باشند: زبان پيامى كه آوردهاى براى ما مفهوم نيست!
ولى اخيرا شبههاى مطرح شده كه زبان وحى قابل فهم نيست، جز مفهوم ظاهرى آن (در حدّ
ترجمه) كه راه رسيدن به حقيقت آن براى بشريّت بسته و درك
[1] پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله: فرموده:«
للقرآن ظهر و بطن».( تفسير عياشى، ج 1، ص 11).