نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 39
كردهاند و دست به دست
گرداندهاند ... قاضى بكر بن علا راست گفته است كه مسلمانان گرفتار چنين
هوسخواهانى شدهاند با آن كه سند اين حديث سست و متن آن مشوّش و مضطرب و دگرگون
است»[1].
ابو
بكر ابن العربى مىگويد: «هر آن چه طبرى در اين مورد روايت كرده باطل است و اصلى
ندارد»[2]. محمد بن
اسحاق رسالهاى درباره اين حديث نگاشته و كاملا آن را تكذيب كرده است و آن را
ساخته و پرداخته زنادقه مىداند[3]. استاد
محمد حسين هيكل گفتار دقيقى درباره اين افسانه دارد و با بيانى روشن تناقضگويى و
دروغ بودن آن را آشكار مىسازد[4].
ظاهرا
نيازى نيست تا تهافت و عدم انسجام صدر و ذيل اين افسانه را بازگو كنيم؛ زيرا با
مختصر دقّت بر هر خوانندهاى امر روشن مىشود. جالب آن كه جعلكننده اين افسانه
ناشيانه عمل كرده است؛ زيرا اين سوره با جمله «وَ
النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ
الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى، عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى»
آغاز شده است. در اين آيات بر عدم ضلالت و اغواء و نطق از روى هوى براى پيامبر
تأكيد شده است. همچنين تصريح شده كه هر چه پيامبر مىگويد وحى است
«إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى». و اگر چنين بود كه ابليس بتواند در
اينجا تلبيس كند، لازمهاش تكذيب كلام خداست. و هرگز شيطان، بر خواست خدا غالب
نيايد. «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً»[5].
«كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ»[6].
عزيز، كسى را گويند كه ديگرى نتواند بر او چيره گردد. چگونه ابليس كه در موضع ضعف
قرار دارد مىتواند بر خدا كه در موضع قوت است، چيره شود؟
در
قرآن به صراحت هرگونه سلطه ابليس را بر مؤمنان كه در پناه خدايند نفى مىكند.
خداوند مىفرمايد: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى
رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[7] و
«إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ ...»[8]
شيطان خود گويد: «وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ
دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي[9]؛
مرا بر شما سلطهاى نبود جز آن كه شما را خواندم و خود