نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 300
ملاحظه
مىشود در هر دو آيه امر تدبير به دنبال «استواى بر عرش» آمده و مترتّب بر آن
آورده شده است. بهويژه در آيه دوم، نخست از آفرينش و سپس از استيلاى بر عرش سخن
رفته است و در پايان هر دو را يكجا جمع كرده، گويد: «أَلا
لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ». مقصود از «الأمر» امر تدبير است كه
بازگوى «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» مىباشد.
در
سورههاى ديگر[1] نيز، دو
عبارت «استواى بر عرش» و «تدبير امر» قرين شدهاند. در سوره «الحاقّة» آنجا كه از
عرصه جبروت و فراگيرى تدبير حق تعالى در روز قيامت[2]
سخن مىرود، از عرش نيز سخن به ميان مىآيد «وَ يَحْمِلُ عَرْشَ
رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ»[3].
ازاينرو، عرش چيزى جز كنايه از تدبير نخواهد بود. امام علىّ بن موسى الرضا عليه
السّلام در تفسير عرش مىفرمايد: «و العرش اسم علم و قدرة»[4].
آگاهى و توانايى بر تدبير، با نام عرش ياد مىشود.
كرسى؛
كنايه از سلطه كامل حق تعالى است بر جهان هستى. آيه «وَسِعَ
كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»[5]
كنايه از شمول و فراگيرى ملكوت و سلطه كامل الهى است. لذا به دنبال آن گفته است:
«وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما؛ او از نگاهدارى آنها خسته و
ناتوان نمىگردد». در فارسى نيز چنين است و گفته مىشود: پايههاى تخت سلطنت او
جهان را فرا گرفت. كه در اينگونه موارد، آنچه مورد نظر است همان لازمه معنا است
نه اصل حقيقت معنا.
استواء؛
اگر با «إلى» قرين شود، مانند «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ»[6].
به معناى «عمد» مىباشد، يعنى قصد و توجّه نمودن و اگر با «على» استعمال شود،
مانند «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»[7] به
معناى استيلا و فراگيرى سلطه تدبيرى است. از همين قبيل است
[2] در جاى جاى قرآن از سيطره كامل حق تعالى در روز
قيامت سخن رفته و امر تدبير را منحصرا در قبضه با كفايت خداوند دانسته است:«
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»( فاتحه 1: 4).« أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ
الْحاسِبِينَ»( انعام 6: 62).