نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 293
براى رسيدن به حقايق نهفته، در
پس آيات متشابهه، پىجور شوند، زيرا در سايه علم و دانش استوار بوده، مضطرب
نمىگردند و در مقابل آيات متشابهه نگران نمىشوند و چنين مىانديشند كه آيات
متشابهه از همان منبعى صادر گشته كه آيات محكمه نشأت گرفته است. پس بايد در پس
پرده چيزهايى باشد كه ظاهر لفظ نمودار آن نيست. از همين نقطه حسّاس، حركت تحقيق و
پويا شدن آغاز مىگردد و عاقبت جوينده يابنده است. پس اين جمله الحاقى، نمايانگر
نقطه آغاز حركت به سوى دانستنىها است و از اين راه، راسخون فى العلم، به تأويل
آيات متشابهه پى مىبرند.
6.
جمله حاليّه اگر با فعل مضارع مثبت آغاز شود، از «واو» بايد خالى باشد. ابن مالك
گويد:
«و ذات بدء بمضارع ثبت
حوت ضميرا و من الواو خلت»
معلوم
نيست فخر رازى گفتارش را كه مخالف گفته ادبا است از كجا آورده! براى نمونه: زمخشرى
در كشاف (ج 1، ص 338)؛ ابن قتيبه در تأويل مشكل القرآن (ص 72)؛ ابو البقاء در
املاء ما منّ به الرحمن (ج 1، ص 124)؛ سيد مرتضى در امالى (ج 1، ص 442- 431، مجلس
33)؛ زركشى در برهان (ج 2، ص 73)؛ طبرسى در مجمع البيان (ج 2، ص 410)؛ شيخ محمد
عبده در المنار (ج 3، ص 167) و ديگر اقطاب علم و ادب، به اتفاق آرا مسأله «حال»
بودن جمله «يقولون آمنّا ...» را ترجيح دادهاند[1].
7.
علاوه حتى اگر جمله «وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ
...» را مستأنفه بدانيم، مدلول آيه آن نخواهد بود كه باب علم به تأويل،
در متشابهات قرآن بر روى همگان بسته است، زيرا حصر در عبارت «وَ ما
يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ» اضافى است و جنبه منفى آن مقصود
مىباشد؛ مانند «لا حكم إلّا للّه»، «لا مؤثّر في الوجود إلّا للّه»، «لا يعلم
الغيب إلّا اللّه» و غيره كه مقصود نفى صفت از ديگران است. انحصار آن در راستايى
است كه به خدا منتهى مىشود، لذا در آيه «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا
يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى