نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 291
لكن با دليل ديگر ثابت گرديده
كه راسخون فى العلم تأويل متشابه را مىدانند و امكان دسترسى به حقايق نهفته قرآن
بر ايشان ميسّر است»[1].
فخر
رازى در اين زمينه افزوده: «عطف در آيه، از ذوق فصاحت به دور است. و اگر عطف
مىبود، بايستى جمله «يقولون آمنا به ...» را با «واو» حاليه قرين نمايد،
اينگونه: «و هم يقولون ...» يا «و يقولون ...»[2].
اين
تمامى آن چيزى است كه در اين رابطه گفته شده، جز آنكه از نكات زير نبايد غفلت كرد:
1.
«امّا»- كه حرف تفصيل است- لزومى ندارد حتما عدل ديگر جمله آورده شود، زيرا موقعى
كه با آوردن يكى از دو عدل، عدل ديگر روشن است، نيازى به آوردن ندارد. «و حذف ما
يعلم جائز» مخصوصا در كلام عرب، بهويژه قرآن كريم، ايجاز در حذف كمال مطلوبيّت
دارد. در سوره نساء مىخوانيم: «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ
جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً.
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ، فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي
رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقِيماً»[3].
يعنى: و اما الذين كفروا ... فلا تشملهم الرحمة و لا يهتدون سبيلا ...
در
سوره قصص پس از آن كه سرگذشت ملتهاى سركش و نافرمان را يادآور مىشود و عاقبت كار
آنان را گوشزد مىكند، درباره صالحان چنين مىگويد:
«فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسى أَنْ يَكُونَ مِنَ
الْمُفْلِحِينَ»[4].
در
سوره جنّ پس از بيان حال بندگان صالح، درباره طالحين گويد: «وَ
أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»[5].
در
تمامى اين موارد، به جهت روشن بودن مطلب از آوردن عدل ديگر خوددارى شده است.
نظر
ديگر آن است كه أحيانا عدلى نياز ندارد تا مذكور افتد يا مقدر باشد.
چنانچه
شاعر در هجو قبيلهاى از بنى عبد شمس، كه فرار را بر قرار ترجيح داده بودند، گويد: