نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 27
هرگز پيش از
اين كتابى نمىخواندى و با دست خود چيزى نمىنوشتى مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب
و) ابطال سخنان تو هستند شك و ترديد كنند)، اين آيه دليلى است بر اينكه پيامبر
چيزى نمىخواند و نمىنوشت، ولى دلالت ندارد كه نمىتوانست بنويسد و بخواند و همين
اندازه براى ساكت كردن معارضين كافى است؛ زيرا پيامبر را هرگز باسواد
نمىپنداشتند؛ بنابراين راه اعتراض را بر خود بسته مىديدند.
شيخ
ابو جعفر طوسى در تفسير آيه مىگويد:
مفسّرين
گفتهاند نوشتن نمىدانست، ولى آيه چنين دلالتى ندارد. صرفا گوياى اين جهت است كه
نمىنوشته و نمىخوانده است و چه بسا كسانى نمىنويسند ولى قادر بر نوشتن هستند و
در ظاهر وانمود مىشود كه فاقد سوادند و كتابت نمىدانند. پس مفاد آيه چنين است:
پيامبر به نوشتن و خواندن دست نزده بود و او را عادت بر نوشتن نبود.[1]
علامه
طباطبايى فرموده است: «ظاهر التعبير نفى العادة و هو الأنسب بالنسبة الى سياق
الحجّة»[2].
بعلاوه
داشتن سواد كمال است و بىسوادى نقص و عيب و چون تمامى كمالات پيامبر از راه عنايت
خاص الهى بوده و هرگز نزد كسى و استادى تعلّم نيافته (علم لدنّى) پس نمىشود ساحت
قدس پيامبر از اين كمال مبرّا باشد. عدم تظاهر به سواد، براى اتمام حجت و بستن راه
اعتراض و تشكيك بوده است، به همين دليل پيغمبر اكرم (ص) به كاتبانى نياز داشت تا
در شئون مختلف از جمله وحى براى او كتابت كنند؛ لذا چه در مكه و چه در مدينه
زبدهترين باسوادان را براى كتابت انتخاب فرمود. اولين كسى كه در مكه عهدهدار
كتابت مخصوصا كتابت وحى شد؛ علىّ بن ابى طالب (ع) بود و تا آخرين روز حيات پيامبر
به اين كار ادامه داد. پيامبر (ص) نيز اصرار فراوان داشت تا على، آنچه را نازل
مىشود، نوشته و ثبت نمايد تا چيزى از قرآن و وحى آسمانى از على دور نماند.
سليم
بن قيس هلالى، كه يكى از تابعين بود، مىگويد: نزد على (ع) در مسجد كوفه بودم و
مردم دور او را گرفته بودند، فرمود: پرسشهاى خود را تا در ميان شما هستم از من
دريغ نداريد. درباره كتاب خدا از من بپرسيد، به خدا قسم آيهاى نازل نشد مگر آنكه
پيامبر گرامى آن را بر من مىخواند و تفسير و تأويل آن را به من مىآموخت.
ابن
الكوّا، يكى از پرپرسش پرسشكنندگان صحابه على (ع) به نام عبد الله بن عمرو يشكرى
كه بسيار دانا و دانشمند بود، از وى پرسيد: آنچه نازل مىگرديد و شما حضور
نداشتيد، چگونه
[1] . طوسى، ابو جعفر( شيخ طوسى)؛ التبيان؛ ج 8، ص 193.