منتهى شديم و با فرزدق بن غالب شاعر برخورد كرديم [او] نزد
حسين [عليه السّلام] ايستاد و گفت: خداوند خواستههاى شما را عطا فرمايد و بدانچه
دوستش مىدارى اميدوار سازد.
حسين [عليه السّلام] به
او فرمود: خبر مردم پشت سرت را برايمان بيان كن.
فرزدق گفت: از فرد آگاهى
سؤال كردى: دلهاى مردم با شما و شمشيرهايشان با بنى اميّه است، [البته] قضاى
[الهى] از آسمان نازل مىشود و خدا آنچه بخواهد انجام مىدهد! حسين [عليه
السّلام] فرمود: راست گفتى، كارها دست خداست، خداوند آنچه را كه بخواهد انجام
مىدهد، و پروردگار ما هر روز در كاريست. اگر قضاى [الهى] بر وفق مراد ما نازل
گردد خدا را بر نعمتهايش ستايش مىكنيم و براى اداى شكر از او يارى مىطلبيم، و
اگر قضا به خلاف آرزوى ما بازگردد، كسى كه طالب حق است و سرشتش تقوى و
پرهيزكاريست، ضرر نخواهد كرد.
سپس حسين [عليه
السّلام] شترش را به حركت درآورد و فرمود: السلام عليك، و از هم جدا شدند.[1] وقتى خبر
حركت حسين [عليه السّلام] از مكه به سوى كوفه به عبيد الله بن زياد رسيد حصين بن
تميم [تميمى] رئيس نيروى انتظامىاش را فرستاد، وى در قادسيه[2] پياده شد و سوارانش را بين قادسيه تا
خفّان[3] و ما بين
قادسيه تا قطقطانة[4] و لعلع منظم
نمود.[5]
[1] تاريخ طبرى، 5/ 386، به نقل از أبى مخنف از
أبى جناب از عدىّ بن حرملة و ارشاد شيخ مفيد، 2/ 67 و 68 همراه با تغيير و اضافات.
[2] قادسيه در پانزده فرسخى كوفه قرار داشته، معجم
البلدان، 4/ 291، و اولين شهر بزرگ عراق بسوى باديه حجاز به حساب مىآمده است، و
اكنون نيز چنين است.
[3] جايى نزديك كوفه بود كه گاهى حجاج از داخل
آنجا عبور مىكردند. معجم البلدان، 2/ 379.
[4] قطقطانه: نسبت به كوفه بيست و اندى ميل دورتر
از رهيمة بود، رك: معجم البلدان، 4/ 374.
[5] تاريخ طبرى، 5/ 394، به نقل از أبى مخنف از
يونس بن أبى إسحاق سبيعى و ارشاد شيخ مفيد، 2/ 69، با كمى تغيير.