responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 63

خودش در آن نبود- فرشى برايش گسترد و برايش شام آورد [ولى مسلم‌] شام نخورد.

قبل از اينكه طوعه اين كارها را به سرعت به انجام رساند، پسرش [بلال‌] وارد [خانه‌] شد، [و] ديد [مادرش‌] داخل آن اتاق رفت و آمد مى‌كند، گفت: قسم به خدا رفت و آمد زياد شما در اين اتاق از سر شب [تاكنون‌] مرا به شك انداخته است! گويا مسأله‌اى رخ داده؟ [طوعة] گفت: پسرم از اين مسأله صرف نظر كن! [بلال‌] گفت: ولى قسم به خدا [مى‌دانم‌] شما مرا از [اين مسأله‌] آگاه مى‌كنى! [مادرش‌] گفت: برو به كارت مشغول شو و چيزى از من سؤال نكن، ولى پسرش به او اصرار كرد.

لذا [طوعة] گفت: پسرم خبرى را كه به تو مى‌دهم براى احدى نقل نكن! و از او خواست قسم ياد كند، [پسرش هم‌] اين كار را كرد در نتيجه [جريان مسلم‌] را به او خبر داد، بعد خوابيد و ساكت شد.[1]

ابن زياد و رسيدگى اوضاع شهر

(1) ابن زياد ديد صدايى كه سابقاً از ياران [مسلم‌] بن عقيل به گوش مى‌رسيد حال نمى‌رسد.

وقتى ماجرا به طول انجاميد به يارانش گفت: از بالاى [قصر] نگاه كنيد و ببينيد آيا كسى از آنها را مى‌بينيد يا نه؟ [مأمورين هم‌] رفتند از بالا [نگاه كردند ولى كسى را نديدند.

[عبيد الله‌] گفت: نگاه كنيد شايد آنها زير سايه [در تاريكى‌] در كمينتان نشسته‌اند. [يعنى شايد] به مسجد پناه برده‌اند.


[1] تاريخ طبرى، 5/ 371، به نقل از أبى مخنف از مجالد بن سعيد و ارشاد شيخ مفيد، 2/ 54 و 55، با كمى تغيير.

نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 63
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست