responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 57

محاسنش جارى بود- وقتى غوغاى پشت درب قصر را شنيد، من از نزد او خارج شدم، او به دنبالم آمد و گفت: شريح، گمان مى‌كنم اين سر و صدا، صداى [قبيله‌] مذحج و ياران مسلمان من است. اگر ده نفر به من برسند مرا نجات مى‌دهند! شريح مى‌گويد: من براى ملاقات با [قبيله مذحج‌] از [قصر] بيرون رفتم در حالى كه ابن زياد حميد بن بكير أحمرى را كه از مأمورين [شخصى‌] و ملازمش بود، با من فرستاده بود [تا مرا زير نظر داشته باشد] وقتى بيرون رفتم گفتم: امير وقتى از حرف و [خواسته‌] شما در مورد رئيس‌تان مطلع شد به من دستور داده نزد او بروم، من نيز نزدش رفته و از او ديدن كرده‌ام، [بعد] به من امر كرد با شما ملاقات كرده و اعلام كنم او [هانى‌] زنده است، و آنچه در مورد كشته شدنش به شما رسيده باطل مى‌باشد.

عمرو بن [حجاج‌] و يارانش گفتند: حال كه كشته نشده الحمد لله، بعد برگشتند.[1]

خطبه ابن زياد بعد از دستگيرى هانى‌

[2] (1) عبيد الله مى‌ترسيد مردم به او حمله كنند لذا همراه اشراف [كوفه‌] و مأمورين و دار و دسته‌اش [از قصر] بيرون آمد و بالاى منبر رفت. بعد از حمد و ثناى خدا گفت: اى مردم به طاعت خدا و پيروى از رهبرانتان ملتزم گرديد! اختلاف نكنيد و متفرق نشويد كه هلاك خواهيد شد! خوار و ذليل شده! كشته مى‌شويد! به شما جفا شده محروم خواهيد شد! برادرتان كسى است كه به شما راست بگويد، هر كس هشدار بدهد راه عذر خواهى را بسته است.[3]


[1] تاريخ طبرى، 5: 366 تا 368، ادامه خبر نميرة بن وعلة و ر ك: ارشاد شيخ مفيد، 2: 48 تا 51.

[2] أبى مخنف از حجّاج بن على از محمد بن بشر همدانى نقل مى‌كند ...

[3] تاريخ طبرى، 5: 368 و ر ك: ارشاد شيخ مفيد، 2: 51.

نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 57
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست