responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 50

(1) عبيد الله بن زياد وارد شد و نشست و از شريك درباره بيماريش پرس‌وجو كرد.

گفت: چه مشكلى پيدا كرده‌اى؟ سؤالش از شريك به درازا كشيد [ولى مسلم وارد نشد] [شريك ديد مسلم‌] حمله نمى‌كند، ترسيد فرصت را از دست بدهد، لذا [براى اينكه به مسلم بفهماند فرصت دارد از كف مى‌رود] شروع كرد به خواندن اين مثل عربى [چه انتظار داريد كه بر سلمى درود نفرستيد؟ مرا سيراب كنيد اگر چه به قيمت از دست رفتن جانم تمام شود] دو يا سه بار اين را خواند.

عبيد الله گفت: چه شده است؟ آيا دارد هذيان مى‌گويد؟

هانى [كه در مجلس حضور داشت‌] گفت: بله، خدا سلامتت بدارد، هميشه از اوائل تاريكى صبح [صبح دم‌] تا اين ساعت اين عادتش است. سپس [ابن زياد از جايش‌] بلند شد و برگشت. بعد مسلم [از اطاق‌] بيرون آمد، شريك به او گفت: چه چيزى باعث شد او را نكشى؟

مسلم گفت: دو خصلت: يكى عدم خشنودى هانى از كشته شدن [ابن زياد]، ديگرى سخنى بود كه مردم از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كرده‌اند [كه آن حضرت فرمود] ايمان مانع كشتن پنهانى [ترور] است. مؤمن كسى را نمى‌كشد [ترور نمى‌كند]. هانى گفت: و الله اگر او را مى‌كشتى [در حقيقت‌] فرد فاسق و فاجر و كافر و خائنى را كشته بودى! ولى من خوش نداشتم در خانه من كشته شود.[1]

معقل جايگاه مسلم را پيدا مى‌كند

[2] (2) معقل روزها نزد مسلم بن عوسجه رفت و آمد مى‌كرد تا [كه شايد] مسلم او را نزد [مسلم‌] بن عقيل ببرد، [بالاخره روزى مسلم بن عوسجه‌] او را نزد [مسلم بن‌


[1] تاريخ طبرى، 5: 363، ادامه خبر أبى ودّاك.

[2] ادامه خبر ابى ودّاك.

نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 50
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست