قرّة بن قيس تميمى مىگويد: فراموش نمىكنم هنگامى را كه زينب
دختر فاطمه از كنار قتلگاه برادرش مىگذشت، در حالى كه مىگفت: يا محمداه! يا
محمداه! ملائكه آسمان بر تو درود مىفرستند، اين همان حسين است زير آسمان
[بىسايهبان] قرار گرفته، به خاك و خون آغشته، و اعضايش قطعهقطعه شده است. يا
محمداه! دخترانت اسير گرديده، فرزندانت كشته شدهاند، باد صبا گرد و غبارش را بر
آنان مىگستراند! [قرّة كه خود جزو لشكر عمر بن سعد بوده مىگويد:] و الله [زينب]
دوست و دشمن را به گريه انداخت! بطورى كه زنان صيحه زده، بر صورتهاى خويش سيلى
مىزدند.[1] و بنى أسد-
از اهالى غاضريه- حسين و يارانش را يك روز پس از كشته شدنشان به خاك سپردند.[2]
سر مطهر امام عليه
السّلام در مجلس ابن زياد
(1) حميد بن مسلم
مىگويد: عمر بن سعد مرا خواست و نزد خانوادهاش فرستاد تا پيروزىاى را كه خدا
نصيبش كرده بود و سلامتىاش را به آنان مژده بدهم! از اين رو نزد خانوادهاش رفتم
و پيغام عمر بن سعد را به اطلاعشان رساندم. [آنگاه ديدم] ابن زياد جلوس كرده و
فرستادهها [با سرهاى كشتهها] بر او وارد مىشوند.[3] [قبيله] كنده با سيزده سر آمد، و
قيس بن أشعث آنان را همراهى مىكرد، و هوازن با بيست سر وارد شد در حالى كه شمر بن
ذى الجوشن مصاحبشان بود، [قبيله] تميم با هفده سر، بنى أسد با شش سر و مذحج با
هفت سر و بقيه سپاه با
[1] تاريخ طبرى، 5/ 456، به نقل از أبى مخنف از
أبو زهير عبسى و سبط ابن جوزى جملات حضرت زينب[ س] را هنگام عبور از قتلگاه
همراه با كمى تغيير نقل كرده است، ر ك: تذكرة الخواص، 256، به نقل از هشام بن
محمد.
[2] تاريخ طبرى، 5/ 455، به نقل از أبى مخنف از
سليمان بن أبى راشد از حميد بن مسلم و ر ك: ارشاد، 2/ 114.
[3] تاريخ طبرى، 5/ 456، به نقل از أبى مخنف از
سليمان بن أبى راشد از حميد بن مسلم.