حسين [عليه السّلام] را با اسبهايشان لگدمال كردند، بطورى
كه پشت و سينهاش را خرد كردند.[1] و عمر بن
سعد بر كشتههاى اصحابش نماز خواند و آنان را دفن كرد. و سر [امام عليه السّلام]
را همان روز، همراه خولىّ بن يزيد براى عبيد الله بن زياد فرستاد. [ابتدا] خولىّ
به كاخ دار الامارة رفت، ديد در قصر بسته است، از اين رو به منزل خودش رفت و سر
[حسين عليه السّلام] را زير قدح بزرگى نهاد.[2]
بردن اهل بيت به كوفه
(1) [عمر بن سعد آن روز
و فردايش [در كربلا] اقامت كرد.][3] و بقيّه
سرهاى [شهداء] را با شتاب جمع كرد و آنگاه هفتاد و دو سر را همراه شمر بن ذى
الجوشن و قيس بن اشعث و عمرو بن حجّاج و عزرة بن قيس[4] [پيش] فرستاد آنها رفتند و با سرها
بر عبيد الله بن زياد وارد شدند.[5] [آنگاه]
[عمر بن سعد] به حميد بن بكير احمرى دستور داد تا در ميان مردم حركت به سوى كوفه
را اعلام نمايد. عمر، دختران و خواهران حسين و بچههايى كه بودند و على بن حسين را
با همان حال بيمارى برداشت و با خود برد.[6]
[1] تاريخ طبرى، آدرس و سند پيشين و ارشاد، 2/
113، با كمى تغيير.
[2] تاريخ طبرى، 5/ 455، سند پيشين، سپس طبرى از
قول همسر خولى مىنويسد: وقتى صبح فردا فرا رسيد خولى با سر حسين[ عليه السّلام]
نزد عبيد الله بن زياد رفت. ر ك: تاريخ طبرى، 5/ 455، به نقل از هشام از پدرش از
نوار دختر مالك[ همسر خولى.]
[3] اين خبر را از أبى مخنف نقل نكرده بلكه از
طريق هشام از پدرش از نوار بنت مالك نقل كرده است، ر ك:
تاريخ طبرى، 5/ 455.
[4] اين سه نفر كسانى بودند كه به عنوان اشراف
كوفه براى حسين عليه السّلام دعوتنامه فرستادند و گفتند بستانها سرسبز شده، ميوهها
رسيده و نهرها لبريز گرديده، اگر مايلى در ميان سپاهى كه برايت ترتيب يافته قدم
بگذار.
[5] تاريخ طبرى، 5/ 456، به نقل از أبى مخنف از
أبو زهير عبسىّ از قرّة بن قيس تميمى ولى سبط ابن جوزى تعداد سرهاى شهدا را نود و
دو سر ذكر نموده است. ر ك: تذكرة الخواص، 256، به نقل از هشام بن محمد[ راوى مقتل
أبى مخنف.]
[6] طبرى اين قسمت را از زبان همسر خولى نقل نموده
است، ر ك: تاريخ طبرى، 5/ 455، به نقل از هشام از پدرش از نوار دختر مالك و ارشاد
شيخ مفيد، 114، با كمى تغيير.