اى مسلم، مژده باد تو را به بهشت. مسلم هم با صداى ضعيف گفت:
خدا شما را به خير بشارت بدهد.
حبيب گفت: من مىدانم كه
همين الآن به شما مىپيوندم وگرنه دوست داشتم هر كارى را كه وصيت مىكردى به خاطر
پيوند خويشاوندى[1] و ديانتى كه
بين ماست برايت آنگونه كه در خور شأن شماست انجام مىدادم.
[مسلم] با دستش به حسين
[عليه السّلام] اشاره كرد و به حبيب گفت: من شما را به او وصيت مىكنم تا در
كنارش كشته شوى [يعنى تا پاى مرگ حسين را رها نكنى.] [حبيب] گفت: به پروردگار
كعبه قسم اين كار را انجام خواهم داد.
چيزى نگذشت كه [مسلم]
روى دستهاى [ياران حسين عليه السّلام] جان سپرد. [خدا رحمتش كند.] كنيز [مسلم]
فرياد كشيد: واى اى فرزند عوسجه! واى اى آقاى من![2]
حمله شمر بن ذى الجوشن
بر جناح راست لشكر امام حسين عليه السّلام
(1) شمر بن ذى الجوشن از
جناح چپ به اصحاب جناح راست [لشكر حسين عليه السّلام] حمله برد، و آنها در برابر
شمر ايستادگى كردند و او و همراهانش را با نيزه زدند، [در اين بين] هانئ بن ثبيت
حضرمى و بكير بن حىّ تميمى بر [عبد الله بن عمير] كلبى حمله كردند و او را به قتل
رساندند، [خدا رحمتش كند.][3]
حملات و مبارزات ياران
ابى عبد الله عليه السّلام
(2) اصحاب حسين [عليه
السّلام] جنگ سختى را آغاز كردند. و سوارانشان حمله را شروع
[1] حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه هر دو از بنى
أسد بودند فلذا با يكديگر قرابت و فاميلى داشتند.
[2] تاريخ طبرى، 5/ 435 و 436، ادامه خبر حسين بن
عقبه مرادى، همراه با اندكى جابجايى و ارشاد، 2/ 103، 104، با كمى تغيير و حذف.
[3] تاريخ طبرى، 5/ 436، ادامه خبر حسين بن عقبه
مرادى.