responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 140

وصيت و دلدارى حسين بن على عليه السّلام به زينب كبرى عليها السّلام‌

(1) علىّ بن حسين بن على [عليه السّلام‌] مى‌فرمايد: آن شبى كه پدرم فردايش كشته شد نشسته بود و عمّه‌ام زينب نزد من بود و از من پرستارى مى‌كرد، پدرم با يارانش در خيمه [پدرم، از ما] فاصله گرفته بودند. برده ابو ذر [حوىّ‌] نزد ايشان بود و شمشيرش را آماده و [تيز] مى‌كرد، [در اين هنگام‌] پدرم اين أشعار را مى‌خواند: [كه معنايش چنين است‌]:

اى زمانه اف بر تو چه رفيقى هستى، چقدر صبح و شام رفيقان و طالبانت در راهت كشته شده‌اند، روزگار قانع نمى‌شود كسى را بجاى ديگرى بگيرد.

سرنوشت [انسان‌] بدست پروردگار بزرگوار است و هر زنده‌اى راه مرا خواهد رفت.

دو يا سه بار [اين ابيات‌] را تكرار كرد تا اينكه من فهميدم و متوجه شدم منظورش چيست، بغض گلويم را گرفت، ولى اشكم را نگه داشتم و ساكت شدم، امّا فهميدم بلا نازل شده است! امّا عمّه‌ام نيز، آنچه را كه من شنيده بودم شنيد- ولى از آن رو كه زن بود و زنان رقّت قلب دارند و بى‌تاب مى‌شوند- نتوانست خودش را كنترل كند در حالى كه پيراهنش روى زمين كشيده مى‌شد و رويش باز بود برخاست نزد [حسين عليه السّلام‌] رفت، گفت: اى واى! اى كاش مرگ، زندگى را از من مى‌گرفت، يك روز مادرم فاطمه مرد، بعد پدرم على، و بعد برادرم حسن، [تنها تو] مانده‌اى اى جانشين و باقيمانده گذشتگان! حسين عليه السّلام نگاهى به [خواهر] كرد و فرمود: خواهرم! شيطان، شكيبايى و بردبارى‌ات را نگيرد.

[عمه‌ام زينب‌] گفت: پدر و مادرم بفدايت اى أبا عبد الله! آيا آماده شده‌اى تا كشته شوى؟ جانم به فدايت.

نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 140
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست