درد و درمان
اعلم ان اللَّه عز و جل لم يبتل الجسد بداء حتى جعل له دواء[1] و لكل صنف من الداء صنف من الدواء و تدبير و نعت.
عالم وجود ميدان تنازع بقاء است، هر چيز براى آنكه وجود داشته باشد و زندگى كند محتاج بحركت و فعاليت است.
حركت و فعاليت در صورتى تحقق پيدا ميكند كه نيروى جذب و دفعى در كار باشد.
نيروى جاذبه و دافعه ميان دو موجود مخالف بكار مىافتد.
پس اگر عالم خانه تضاد و تخالف نبود زندگى و هستى معنائى نداشت.
بايد مقابل نور ظلمت باشد و برابر تاريكى روشنى، مقابل خوشى ناخوشى باشد و روبروى بيمارى تندرستى.
اين همان معناى حكمت است و مقتضاى عدل كل.
امام هشتم عليه السّلام ميفرمايد. بدان كه خداوند عزيز و باشكوه بدنى را بدردى گرفتار نساخته مگر اينكه درمانى برايش قرار داده است.
براى هر دسته از دردها گروهى از داروها است علاوه تدبير و كوشش نيز لازم است.
[1] در نسخه ديگر ترجمه عبارت اين مىشود: خداوند تعالى بنده مؤمن را ببلائى دچار نميسازد مگر اينكه دوائى براى او قرار ميدهد تا خود را بآن معالجه كند.